آهنگ هاي 2018

موزيك جديد

سبك ها و ژانر هاي متفاوت موسيقي

 

سبك، گونه يا ژانر موسيقي يك مقوله يا نامي قراردادي است كه براي توصيف صفات قطعه‌هايي از موسيقي كه متعلق به رسوم مشترك هستند يا دسته‌اي از قراردادها است، به كار مي‌رود.

موسيقي مي‌تواند از طرق بي‌شماري در سبك‌هاي گوناگون تقسيم شود. ماهيت هنري موسيقي به اين معني است كه اين گونه طبقه‌بندي‌ها عمدتاً قراردادي و بحث‌برانگيز هستند، و احتمال همپوشاني نام سبك‌هاي متفاوت وجود دارد. الگوهايي كه گاه براي رده‌بندي سبك‌هاي موسيقي استفاده مي‌شود عبارت هستند از سه رده اصلي: آهنگ عاشقانه ، پرطرفدار (پاپ) و سنتي و آهنگ شاد ؛ الگوهاي تفكيك‌كننده ديگر نيز عبارت هستند از: برهه زماني، ريشه‌هاي منطقه‌اي و ملي؛ تكنيك اجرا و نحوه انتخاب سازها؛ ريشه‌هاي در هم آميخته شده؛ كاركردهاي اجتماعي.

 عوامل متمايز‌كننده موسيقي هنري، ترانه پاپ و موزيك شاد

موسيقي شناسان گاهي موسيقي را توسط عوامل متمايز‌كننده سه‌گانه‌اي مانند مثلث فيليپ تگ (سه سبك بديهي فولك، هنري و پاپ) دسته‌بندي مي‌كنند. او توضيح مي‌دهد كه هر يك از اين سه سبك قابل تمييز نسبت به ديگري قابل شناسايي است.

دوره زماني

موسيقي گاه توسط دوره زماني ظهور يا زمان اوج طرفدارهاي آن دسته‌بندي مي‌شود، مانند: موسيقي راك دهه ۵۰ ميلادي، موسيقي قرن ۱۷ ام، يا موسيقي دوره رمانتيك.

موسيقي ملي-منطقه‌اي

اين مسئله نيز امكان‌پذير است كه موسيقي سنتي را توسط عوامل جغرافيايي دسته‌بندي كنيم. به عنوان مثال مي‌توان به موسيقي استراليا به عنوان معيار اصلي كه شامل موسيقي راك استراليا، موسيقي محلي استراليا، موسيقي غير بومي و موسيقي جز يا كلاسيك استراليا است، اشاره كرد.

تكنيك و سازبندي

موسيقي و آهنگ هاي جديد همچنين از طريق جنبه‌هاي تكنيكي مانند سازهايي كه براي اجراي آن‌ها استفاده مي‌شود طبقه‌بندي مي‌شود. براي مثال موسيقي راك اغلب با ساز گيتار الكتريك و موسيقي كلاب با استفاده از درام-ماشين يا سينث سايزرها مرتبط شمرده مي‌شود.

ريشه‌هاي در هم آميخته

احتمال مي‌رود كه يك سبك ترانه براي بيان ريشه خود به عنوان دو سبك در هم آميخته شده مانند راك-بلوز و جز-لاتين برچسب در يافت كند. از برخي سبك‌ها بدون نام بردن از دو سبك در هم آميخته شده براي آن‌ها استفاده مي‌شود. مثال اين موضوع سبك‌ هاي پاپ كراس اور يا فيوژن-جز (تركيبي از جز و موسيقي راك) است.

كاركردهاي اجتماعي

موسيقي همچنين مي‌تواند توسط كاركردهاي اجتماعي آن دسته‌بندي شود. مثال‌هاي بديهي آن عبارت اند از: موسيقي عروسي يا موسيقي سال نو

ترانه به معني شعر و آهنگي كه خواننده آن را تحت قواعد موسيقايي اجرا كرده باشد گفته مي‌شود. به تعبير ديگر هر شعري كه قابليت موسيقايي داشته باشد را مي‌توان ترانه دانست. يك آهنگ ممكن است توسط يك خواننده بطور تكي خوانده شود يا به همراه گروهي از خوانندگان به‌طور دو نفره، سه نفره يا بيشتر كه در يك هارموني مشخصي با هم اجرا مي‌كنند؛ ولي اين شكل براي اركسترهاي بزرگ كلاسيك يا اپرا مورد استفاده قرار نمي‌گيرد. ترانه‌ غمگين كه توسط بيشتر از يك نفر، در يك گروه در رنگ آميزي‌هاي كلامي و در چند هارموني خوانده مي‌شود را كر مي‌نامند همچنين موسيقي هاي بسياري نيز بوده اند كه تاثيرات زيادي را داشتند آهنگ هاي كودكان , آهنگ هاي ايراني , آهنگ هاي شمالي , آهنگ هاي دل شكستن , ترانه هاي عاشقانه , ترانه شاد , ترانه زيبا , ترانه كودكانه , ترانه قديمي , موزيك جديد , موزيك عالي , موزيك قشنگ , موزيك شاد , موزيك غمگين , آهنگ تولد , آهنگ شاد , موزيك تكنو , موزيك ترنس , موزيك ,

دوران معاصر

در دوران معاصر، قافيه‌دار بودن و سازگار بودن شعر با عروض ديگر از پيش‌شرط‌هاي ترانه بودن يك شعر نيست.[۲]

درون‌مايهٔ ترانه‌ ها معمولاً توده‌اي و عاميانه و احساسي است. فراق، غربت، عشق و محبت، دشمني، دادخواهي، مبارزه با ظلم و ستم، آموزش و … از موضوعات اصلي ترانه‌ ها هستند

در ابتداي دورهٔ معاصر اكثر ترانه‌ هاي فارسي تغزل به سبك عراقي بوده و به پيروي از بزرگان اين سبك مانند حافظ و سعدي سروده شده‌است. از آن‌جا كه تنها سبك موجود آن روزگار موسيقي رديفي و دستگاهي بود، تا سال‌ها در زبان و قالب ترانه تغيير جدي پديد نيامد.[۲]

در سال‌هاي آغازين دههٔ پنجاه، با آغاز موج نوي ترانه يا همان ترانه نوين و تولد موسيقي پاپ در ايران، زبان به فراخور موسيقي دچار شكستگي شد و به واقع به زبان گفتاري مردم كوچه و بازار نزديك شد. ترانه از آن پس از تعاريف قالب‌هاي كلاسيك بيرون آمد و در حقيقت تعريف آن ديگرگون شد. از آن تاريخ تا امروز تغيير بنيادين به مثابهٔ آنچه در دههٔ ۵۰ اتفاق افتاد، در ترانه رخ نداده‌است؛ ولي شاهد فراز و نشيب‌هاي بسياري به فراخور تغييرات فرهنگي، سياسي و اجتماعي، در آن بوده‌ايم.

 

دانلود گلچين آهنگ هاي شاد كردي

دانلود گلچين آهنگ هاي شاد كردي

در اين پست ميخواهيم مجموعه اي از بهترين آهنگ هاي كردي را براي شما قرار دهيم

شامل ريميكس آهنگ هاي كردي + 10 ترانه شاد كردي

شادترين و زيبا ترين و پرطرفدارترين موسيقي كردي
دانلود مجموعه رايگان آهنگ هاي كردي

شما علاقمندان به ترانه هاي كردي براي دانلود بر روي لينك زير كليك كنيد

آهنگ هاي كردي


زبان كردي گويشهاي گوناگوني دارد كه با يكديگر تفاوت دارند. اما اين بدان معنا نيست كه به اين ترتيب (با داشتن گويشهاي مختلف) از زبانهاي ديگر دنيا، جدا مانده است. كساني كه با زبان و دانش زبان شناسي سر و كار دارند، به خوبي آگاهند، كه حتا پيشرفته ترين زبانهاي دنيا داراي گويشهاي متنوع هستند.

نزديكترين زبان به كُردي، فارسي است. آيا اين زبان فاقد گويش است؟ دكتر معين در ديباچه اي كه بر برهان قاطع نوشته، بيش از پنجاه گويش را برشمرده است.۲ زبان انگليسي‌اي كه در لندن، ولز و اسكاتلند با آن تكلم مي‌كنند تابدآن حد با يكديگر تفاوت دارند، كه مي‌تواند كساني را كه در آن جا انگليسي آموخته‌اي، سردرگم كند.

اگر وجود گويش در زبانهاي ديگر نشانه‌اي طبيعي باشد، در زبان كردي اين طبيعي بودن به اوج خود مي‌رسد. چرا كه برخي زبانها، با وجود خدمات بيشماري كه به خود و زبانهاي همتاي خود كرده‌اند، هم چنان داراي گويشهاي متنوعند. ديگر چگونه مي‌توان انتظار داشت كه زبان كُردي با اين همه تنگنا، وضعي بهتر از آن چه اكنون دارد، داشته باشد. وجود گويش در زبان معلول عواملي است كه شايد برخي با كوشش افراد برطرف شوند، اما به باور من برخي از اين عوامل چنين نيست، كه در شرايط كنوني و يا در آينده‌ي نزديك، بتوان ازقيد آنها رها شد. فراتر از اين مي‌توانم ادعا كنم كه نه تنها زبان كُردي، بلكه پيشرفته ترين زبان زنده‌ي روي زمين نيز توان آن كه خود را از قيد گوناگوني گويشها رهاسازد، ندارد. من اگر شاهد آن نبودم كه برخي از محققان كرد، از گويشهاي زبانمان همچون مصيبتي بزرگ و نقصي غير قابل رفع ياد مي كنند؛ اينگونه اظهار نظر نمي‌كردم. از ميان برداشتن گويش هاي مختلف زبانمان؛ كاري نيست كه چون ضرورتي ملي فراروي انديشمندان و پژوهشگران خود قرار دهيم؛ بلكه آنچه همانند يك ضرورت، آن هم ضرورتي بزرگ و رسالتي خطير خود را نشان مي‌دهد؛ ايجاد يك زبان نوشتاري واحد است كه، هم چنان كه پيش از اين نيز در جاي ديگري از اين پيش گفتار به آن اشاره كردم؛ از آغاز سده‌ي بيستم تاكنون گامهاي بزرگي در اين راه برداشته شده است. موسسات مختلفي براي زبان كُردي تاسيس شده است كه خدمات شاياني از آنها انتظار مي‌رود تا در برابر اين وظيفه‌ي ملي به انجام رسانند. اينك با گذشتن از اين مقوله به موضوع تنوع گويشهاي زبان كُردي باز مي گردم.

گفتيم كه كردي گويشهاي مختلفي دارد وپيدايش گويشهاي گوناگون هم عللي دارد كه پرداختن به آنها در حوصله‌ي اين مقاله نيست. تنها يك علت هست كه به زعم من تاثير شگرفي بر پيدايش اين گويشها دارد و ممكن است كه اصلا درمورد زبانهاي ديگر صدق نكند، يا منشا تاثير قابل توجهي نبوده باشد، و بدين جهت تنها از همين علت سخن مي گويم. ليكن فعلا اجازه دهيد پيش از اين ببينيم گويشهاي زبان كُردي كدامند. چرا كه بعداً سراغ علل پيدايش آن ها خواهيم رفت. در مورد زبان كُردي ديدگاههاي گوناگوني ارائه شده است و هر كس به شيوه‌اي با آن مواجه شده است، اما از ديدگاه من بخش عمده‌ي آن چه تاكنون در باره‌ي گويشهاي زبان كُردي ارائه شده، به نحوي متاثر از اراء و انديشه هاي شرق شناسان فرنگي بوده است، و آن چه از همه‌ي اين بررسيها و تلاشها‌ي بي وقفه‌ي انديشمندان به دست مي‌آيد، آن است كه؛ پژوهشي همه جانبه در مورد همه‌ي گويشهاي زبان كُردي نياز است، كه تاكنون انجام نگرفته است. چرا كه اكثر اين پژوهشگران در خارج زيسته‌اند، و با وجود تلاشهاي فراوان؛ با روح زبان و لحن و آهنگ واقعي گفتگوي صحيح آشنا نبوده، و آن را به خوبي درنيافته‌اند. هم چنين براي پژوهش در مورد يك گويش؛ به اندكي گوش دادن و دقت درآن گويش بسنده كرده و جنبه هاي ديگر آن را ناديده مي‌انگاشته‌اند. بنابراين آن چه در مورد هر گويش به ذهنشان مي رسيده، تنها مي‌توانسته يك جنبه از جنبه‌هاي آن را بازگو كند. به همين دليل اغلب كارهايشان ناتمام مي‌مانده و برخي اوقات محققان را گمراه و گاهي نيز مخاطب را سردرگم مي‌ساخته‌اند. با اين همه انكار نمي‌توان كرد كه شيوه‌ي پژوهش و روش كار آنان بسيار پسنديده و با ارزش بوده است، و اگر اهل همان زبان، راه و شيوه‌ي آنان را در پيش مي‌گرفتند، نتايج به دست آمده هزار چندان مي بود.۳

نظر دكتر مكري در اين مورد كاملا صائب است كه؛ اگر دانش پژوهان كُرد به شيوه‌ي فرهنگ شناسان پا به ميدان نهند و درباره‌ي گويشهاي زبان كُردي ويا هر موضوع ديگري به تحقيق پردازند. به شرط آن كه خود را از تاثير فكر و انديشه‌ي فرنگيان برحذر دارند و به تحقيقاتي ميداني دست زنند، به چنان نتايجي دست خواهند يافت كه بسيار ارزشمندتر از نتايجي خواهد بود كه دانشمندان فرنگي به دست آورده اند . اگر براي دوري جستن از اطناب نبود، در باره‌ي نكاتي سخن مي‌گفتم كه ممكن است هريك از آگاه‌ترين شرق شناسانرا، چنان به خطا برد كه بدون هيچ نظر بدي به نتيجه‌اي غلط دست يابد.

اينك ببينيم گويشهاي زبان كُردي كدامند. اگر به حوزه‌ي گشترش و قلمرو زبان كُردي دقت كنيم، از نظر شيوه‌ي گفتگو و سخن گفتن به سه منطقه‌ي جداگانه برخواهيم خورد.

1. از كرانه ي درياچه‌ي اروميه ودقيقا از حد فاصل مناطق "ديزه دولي" و "سيندوس" خط بريده‌اي را آغاز و پس از عبور از پشت "اشنويه" آن را به شمال "رواندز" متصل مي‌كنيم، و پس از آن به سمت مغرب، تا رسيدن به "ا...ي" ، "دهوك" ، "زاخو" و "شينگار" وعبور از حد واسط "قميشلي" و"هسكه" امتداد مي‌دهيم، و پس از گذشتن از جنوب"دربازيه " مستقيما به "آفرين" و "كوه كورمانجا" وصل مي‌كنيم.

2. همچنين با خط بريده‌اي از ناحيه‌ي غرب "همدان" آغاز و پس از گذشتن از ناحيه‌ي شمال "كرمانشاه" آن را تا كرانه‌ي دجله امتداد مي‌دهيم .

اين دو خط بريده همه‌ي مناطقي را كه در آنها به زبان كُردي تكلم مي‌شود به سه بخش تقسيم مي‌كند كه در هر بخش آن يكي از گويشهاي زبان كُردي مسلط است.

1. گويش شمالي (بالايي): در شمال خط يكم واقع واين زير گويشها را در بر مي‌گيرد؛ هركي، شكاك، جلالي (بايزيدي )، هكاري، بوتي، جزيري، افريني، دمبلي، باديني.

2. گويش مياني: در جنوب خط اول و شمال خط دوم واقع و با خطي پررنگ مشخص مي‌شود كه به آن سوراني مي‌گويند. اما در حقيقت سوراني زير گويشي از گويش مياني است. دراين ناحيه اين زير گويش ها وجود دارند؛ مكرياني، سوراني، سليماني، جافي، سنندجي، گروسي ، و...

3. گويش جنوبي (پاييني): درجنوب خط دوم گويش جنوبي (پاييني ) گويش مسلط است كه اين زير گويشها را دربر مي گيرد؛ كرمانشاهي، كلهري، كليايي، پيروندي، لَكي، لُري كوچك (فيلي و يا پهلي ).


لُري در بخش پاييني حوزه ي زبان كُردي قرار مي گيرد. در باره‌ي اين زير گويش اراء مختلفي ارائه شده است. شرف الدين خان بدليسي، در شرف نامه‌ي خود آن را يكي از چهار گويش بزرگ زبان كرد معرفي كرده است. برخي از پژوهشگران وشرق شناسان فرنگي و ايراني آن را گويشي از گويشهاي زبان فارسي مي‌دانند. دكتر "كمال فواد" نظر ديگري دارد و مي‌گويد؛ ازحيث دستور زبان، لُري زبان خاص منطقه‌ي جنوب غربي ايران قلمداد مي‌شود، امٌا فارسي نيست بلكه زباني مستقل است. بخش اول آن بختياري از حيث زبان كُردي نيست و از حيث نژادي نيز خود را كُرد نمي‌دانند. اما بخش دوم آنها، خصوصا در عراق به خاطر برخي دلايل تاريخي و سياسي واجتماعي از حيث نژادي خود را از كُردها جدا نمي‌دانند و از حيث زبان نيز در نتيجه‌ي آميختگي با كُردها بسياري اداب كُردهاي شرقي را اخذ كرده اند.۵

اين موضوع - كه لُري، كُردي است يا خير - مو ضوعي است نيازمند بررسي علمي و بدور از احساسات و تعصبات نژادي و بدور از تاثير و شهرت فلان شرق شناس فرنگي يا دانشمند غير فرنگي. پژوهشي كه كُردمابي كوركورانه باعث خلط مبحث درآن نشود و با تشابه چند واژه كُردي و لُري، لُري را كُردي نكند. و نيز آن چنان تحقيقي كه، آنچه را كه تنها به خاطر تشابه درچند واژه يا شيوه بكار گيري آنها با زبان فارسي، اين شبهه را _ كه فلان شرق شناس و زبان شناس چنين گفت القا مي كند؛ به نظري قطعي و مسلم بدل نكند، كه امكان تجديد نظر در آن نباشد و به يكباره لُري را از كُردي جداسازد. كوتاه سخن آن كه؛ بررسي اين موضوع نيازمند پژوهشي ميداني است.

دانلود گلچين ريميكس شاد

گلچيني از بهترين ريميكس هاي شاد

مجموعه رايگان ويژه 9 ريميكس شاد مخصوص ماشين و عروسي

ريميكس هايي فوق العاده براي شادي شما همراهان گرامي

... از گوش دادن به ريميكس هاي شاد لذت ببرند ...

براي دانلود بر روي ريميكس شاد كليك كنيد

 

 

همانطور كه از اسم آن پيداست به دوباره ميكس شدن يك آهنگ، ريميكس گفته مي شود. ريميكس يعني چيدمان دوباره موزيك مورد نظر در محور افقي؛ امروزه هنر ريميكس يكي از بزرگترين تحولات دنياي موسيقي بخصوص در غرب و بخصوص در سبك  الكترونيك يا همان EDM و انواع زيرشاخه هاي آن است؛ ايجاد تنوع در سبك ها توسط ريميكسرها و سرمايه گزاري روي پكيج هاي ريميكس و مسابقات آنلاين ريميكس، يكي از شيوه هاي مدرنِ درآمدزا براي ليبيل هاي درجه يك جهاني است. در تمامي كشورها موزيسين و يا هر شخص توليد كننده موسيقي مي تواند ايده اي نو و ديدگاهي متفاوت بر روي يك اثر هنري داشته باشد. لزوما ريميكس در سبك الكترونيك ساخته نمي شود، بلكه هر سبكي مي تواند ريميكس خاص خود را داشته باشد و هيچ محدوديتي در ساخت و زمان آن وجود ندارد. ريميكسر (كسي كه ريميكس را تنظيم مي كند) پس از شنيدن آهنگ براي بار اول سليقه اش را با ملودي و المان هاي مختلف موزيك تطبيق مي دهد ... سپس با اعمال ايده هاي مختلف در تنظيم جديد، آهنگ را از دوباره و با سليقه خودش مي سازد. ريميكس ها مي توانند الكترونيك باشند يا آكوستيك، و مي توانند ساز هم داشته باشند كه اين بستگي به سليقه و خلاقيت ريميكسر مورد نظر دارد. مهمترين نكته در ساخت يك ريميكس كه كسي به آن توجه نمي كند اين است كه حس موسيقي نبايد تغيير كند يا اگر تغيير مي كند بايد متناسب يا بهتر از اثر قبلي باشد. گاها آكوردهاي تغيير يافته ي موزيك هاي ريميكس شده غلط يا نا مطلوب هستند. معمولا ريميكس ها باعث مي شوند مدتي موزيك اصلي ديگر شنيده نشود يا به فراموشي سپرده شود و همچنين ريميكس ها داراي سبك خاصي نيز نميباشد و ميتواند شامل آهنگ هاي شاد , غمگين , عاشقانه و ... نيز باشد ! البته همين اتفاق هم ممكن است بعد از مدتي براي خود ريميكس بيافتد. در هنگام ساخت ريميكس بايد دقت كنيد كه آن مطابق با سبك هاي روز دنيا باشد اگر هم نبود، مي بايست موازي با موسيقي مدرن باشد. پرفروش ترين آلبوم ريميكس تاريخ، آلبوم خون روي زمين رقص از مايكل جكسون هنرمند و موسيقي دان اهل آمريكاست !!!

احياي زبان محلي به دستور رييس جمهور

خبرگزاري تسنيم

«احياي زبان‌هاي محلي» و از سر گرفتن آموزش آن در مدارس را اولين‌بار روحاني، رئيس دولت يازدهم، در سفرهاي تبليغاتي خود به نقاط مختلف كشور گفته بود. بعد از آن، علي‌اصغر فاني، وزير آموزش و پرورش نيز از اجرايي شدن اين طرح كه به گفته او با ماده 15 قانون اساسي ممانعتي اجرايي ندارد، پس از بررسي و ارزيابي در مدارس خبر داده بود. اخيراً نيز حجت‌الاسلام و المسلمين يونسي، دستيار ويژه رئيس‌جمهور در امور اقوام و اقليت‌هاي ديني و مذهبي، نيز بر اين امر تأكيد كرده و آن را عاملي مهم در حفظ و بقاي زبان فارسي دانسته است.

وي در گفت‌وگويي كه اخيراً با يكي از رسانه‌هاي كشور داشت، گفت: «ما مصر هستيم كه آموزش زبان‌ و ادبيات محلي در مدارس و دانشگاه‌ها وجود داشته باشد. اين، هم براي زبان‌هاي محلي لازم است هم براي زبان فارسي. ما اين دو را ضد هم نمي‌دانيم و نمي‌دانم چرا بعضي‌ها از اين بابت نگرانند؟»

آموزش «گويش‌»‌ها در مدارس زيره به كرمان بردن است

واكنش‌ها به اين پيشنهاد از همان سال گذشته آغاز شد. اعضاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي دلايلي را ارئه كردند كه در نوع خود قابل تأمل است. حسن ذوالفقاري، مدير گروه آموزش زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي، با اشاره به اين موضوع گفته بود: آنچه كه در قانون اساسي بر آن تأكيد شده آشنايي با فرهنگ و ادبيات كشور است. در قانون موردي به نام «زبان» ياد نشده بلكه از آن با عنوان ادبيات ياد كرده‌اند. برداشت فرهنگستان زبان و ادب فارسي از قانون اساسي «فرهنگ» و «ادبيات» است، نه زبان. زبان فارسي، زبان مشترك همه اقوام در كشور است و جاي آموزش آن در مدارس است. موضوع «گويش‌»‌ها و توجه به آنها نه در مدارس، بلكه بايد در مجامع علمي و پژوهشي مورد بررسي قرار گيرد. چنانچه در حال حاضر نيز پژوهشگاه‌ها و مجلات علمي و پژوهشي متعددي به اين مقوله مي‌پردازند. موضوع «گويش‌»ها و تحولات آنها و ... را بايد در اين مجامع مورد بررسي قرار داد. چنانكه هر ساله نشريات متعدد در تراز علمي پژوهشي با اين محوريت منتشر مي‌شود و دانشجويان در مقاطع مختلف كارشناسي ارشد و دكتري نيز برخي از پايان‌نامه‌‌هاي خود در رشته‌‌هاي مردم‌شناسي، ادبيات فارسي و زبان‌شناسي به اين موضوعات اختصاص داده‌اند.

مدير گروه آموزش زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي با بيان اينكه پيشنهاد ارائه شده بيشتر مرتبط با مدارس است نه مجامع علمي و دانشگاهي يادآور شده بود كه زبان فارسي، زبان رسمي اين كشور است و بر اين اساس، تأكيد مدارس در مناطق دو زبانه نيز بايد بر آموزش زبان فارسي باشد، نه زبان مادري؛ چرا كه دانش‌آموز وقتي به مدرسه وارد مي‌شود با زبان مادري خود آشنايي دارد. وقتي فرد مي‌تواند با اين گويش‌ها صحبت كند و مشكلي در اين زمينه ندارد، چرا بايد دوباره در مدارس روي اين موضوع تمركز كرد؟ چرا بايد وقتي فردي چيزي را مي‌داند، دوباره آن را به او آموزش داد؟ هرچند در حال حاضر نيز طراحي كتب درسي در مقطع ابتدايي به گونه‌اي است كه دانش‌آموز با تمرين‌هايي مبني بر يادگيري بيشتر گويش‌هاي محلي آن منطقه، بيشتر بر اين امور متمركز مي‌شود.

ذوالفقاري با بيان اينكه آنچه در حال حاضر ما به آن نياز داريم، بحث پژوهش در اين زمينه است، نه آموزش گفت: اگر بخواهيم اين رويه را در مدارس مناطق دو زبانه در دست بگيريم، به نوعي زيره به كرمان بردن است. در مجموع تفسير فرهنگستان زبان و ادب فارسي درباره قانون اساسي همان امري است كه پيش‌تر هم اعلام شده است.

موافقان و مخالفان چه مي‌گويند؟

بخش ديگري از موضع‌گيري‌ها هم در همين جهت فكري آقاي ذوالفقاري بود. عده‌اي ديگر از اعضاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي مخالف اين رويه در كشور هستند. به عنوان نمونه، محمدعلي موحد نيز در سخناني ورود به اين حوزه را امري خطرناك دانسته و گفته بود: دولت بايد از مداخله مستقيم در آموزش زبان‌هاي محلي و بومي خودداري كند. ما زبان معياري داريم كه زبان رسمي ما است. اگر دولت بخواهد آن را فراموش كند و به حوزه زبان‌ محلي وارد شود، كار ما زار است. اين گروه دلايلي را نسبت به مخالفت خود در اين‌باره ارائه مي‌دهند كه برخي از آنها را اين‌طور برمي‌شمارند كه تجربه صحبت معلمان با دانش‌آموزان در برخي از مدارس به زبان محلي و بومي، و نه حتي آموزش آن، نشان داده كه چه بسيار دانش‌آموزاني كه حتي در مقاطع دبيرستان نمي‌توانند به راحتي با زبان ملي خود سخن بگويند. اين موضوع در برخي از مناطق محروم كشور در جريان است. تجربه چنين مدارسي نشان داده است كه انس با زبان محلي در مدارس، تكلم آن در خانه و سطح شهر، دانش‌آموز را از آموزش زبان ملي دور كرده به طوري كه پس از فراغت تحصيل از دبيرستان نيز نمي‌تواند با مردم ديگر شهرها ارتباط برقرار كند. اين مشكلي بود كه برخي از اعضاي فرهنگستان بر آن اذعان داشتند و خطر آن را گوشزد كرده بودند.

البته به نظر مي‌رسد نكته اساسي كه اعضاي فرهنگستان نسبت به آن انذار مي دهند تدريس «به»  زبان محلي است نه تدريس زبان و ادبيات محلي و گويش هاي ديگر كشور به عنوان يك واحد درسي. كه البته جمع‌آوري منابعي علمي و مستند براي معرفي اين زبان‌ها كاري بس دشوار و حوزه‌اي بسيار گسترده است.

نكته ديگر كيفيت تدريس زبان‌هاي بومي است. زبان بومي در مناطق مختلف به سياق گوناگون به كار برده مي‌شود. حتي در يك استان نيز گويشوران به يك زبان بومي، از آن با تعابير و واژگان خاص خود استفاده مي‌كنند. به عنوان نمونه، زبان طبري در تمام منطقه مازندران به يك شيوه استفاده نمي‌شود. مردم غرب مازندران با وجود آنكه با مردم شرق بر يك زبان صحبت مي‌كنند، اما گاه نمي‌توانند جملات و اصطلاحات يكديگر را دريابند. يا اصطلاحات به كار برده شده در گويش مردم ترك تبريز و اردبيل با گويش مردم همدان قدري متفاوت است. حال با چنين رويه‌اي چگونه مي‌توان كتابي واحد براي گويشوران يك زبان در استان‌‌هاي مختلف طراحي كرد و ارائه داد؟

اما آموزش زبان هاي محلي در مدارس موافقاني نيز دارد. به اعتقاد اين گروه، آموزش زبان محلي در مدارس را مي‌توان فرصتي براي حفظ تراز علمي و ادبي زبان‌هاي بومي‌اي دانست كه هر روزه از انس گويشوران به آن كمتر و علاقه آنها به ديگر زبان‌ها بيشتر مي‌شود. امروزه ديگر نسل‌هاي جديد تقيدي چنان كه در گذشتگان بوده به زبان مادري و بومي خود ندارند و حتي متأسفانه ديده مي‌شود كه برخي نمي‌توانند همانند والدين خود با اين زبان‌ها صحبت كنند. حتي نمي‌توانند در تراز ادباي قديمي خود سخن بگويند و امروز برخي از اين زبان‌ها با يك افول جدي در ساحت علمي و ادبي خود مواجه بوده است. و تدريس يك واحد درس تخصصي مرتبط با زبان محلي و در ترازي علمي و ادبي هيچ مشكلي ايجاد نخواهد كرد. مشكلي كه مي‌تواند در سال‌هاي آتي مشكلاتي را براي حتي زبان فارسي و پژوهش‌هاي اين حوزه ايجاد كند.

افزون بر اين، زبان‌هاي محلي پيوندي عميق با زبان فارسي در سده‌هاي گذشته دارند. بسياري از واژگان فارسي پهلوي امروزه در زبان‌هاي بومي مانند زبان اهالي خراسان، طبري و يا كردي جريان دارد و زنده است كه همين امر موجب شده آهنگ هاي محلي نيز با گويش هاي متفاوت خاص همان محله در دل مردم جا باز كند و مردم به آن علاقمند شوند همچنين قطع پيوند ميان گويشوران با اين زبان‌ها فراموشي چنين ذخايري را در پي خواهد داشت. به هر حال آموزش دروسي با محوريت زبان محلي به نظر مي‌رسد مخالفان زيادي نداشته باشد اما آموزش صرف به زبان محلي مشكلات زيادي را بيشتر از همه براي مردم مناطق مختلف كشور در ارتباط‌گيري و بروز ملي فراهم مي‌كند.

گذشته از اين موضوع، حفظ پيوند ميان نسل آينده با زبان بومي، سرمايه‌گذاري بر عميق‌ترين وجه فرهنگي هر منطقه است. زبان، هويت يك ملت و غني‌ترين بخش فرهنگي هر جامعه را تشكيل مي‌دهد كه در صورت تزلزل در ديگر حوزه‌هاي فرهنگي نيز بايد شاهد تغييراتي اساسي در آن باشيم. در كنار همه اين موارد، مي‌توان با آموزش زبان مادري، ثمره آن را در تقويت ادبيات و زبان‌هاي اين مناطق پس از سال‌ها ديد

منبع

احياي زبان هاي محلي در مدارس

خبرگزاري تسنيم

«احياي زبان‌هاي محلي» و از سر گرفتن آموزش آن در مدارس را اولين‌بار روحاني، رئيس دولت يازدهم، در سفرهاي تبليغاتي خود به نقاط مختلف كشور گفته بود. بعد از آن، علي‌اصغر فاني، وزير آموزش و پرورش نيز از اجرايي شدن اين طرح كه به گفته او با ماده 15 قانون اساسي ممانعتي اجرايي ندارد، پس از بررسي و ارزيابي در مدارس خبر داده بود. اخيراً نيز حجت‌الاسلام و المسلمين يونسي، دستيار ويژه رئيس‌جمهور در امور اقوام و اقليت‌هاي ديني و مذهبي، نيز بر اين امر تأكيد كرده و آن را عاملي مهم در حفظ و بقاي زبان فارسي دانسته است.

وي در گفت‌وگويي كه اخيراً با يكي از رسانه‌هاي كشور داشت، گفت: «ما مصر هستيم كه آموزش زبان‌ و ادبيات محلي در مدارس و دانشگاه‌ها وجود داشته باشد. اين، هم براي زبان‌هاي محلي لازم است هم براي زبان فارسي. ما اين دو را ضد هم نمي‌دانيم و نمي‌دانم چرا بعضي‌ها از اين بابت نگرانند؟»

آموزش «گويش‌»‌ها در مدارس زيره به كرمان بردن است

واكنش‌ها به اين پيشنهاد از همان سال گذشته آغاز شد. اعضاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي دلايلي را ارئه كردند كه در نوع خود قابل تأمل است. حسن ذوالفقاري، مدير گروه آموزش زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي، با اشاره به اين موضوع گفته بود: آنچه كه در قانون اساسي بر آن تأكيد شده آشنايي با فرهنگ و ادبيات كشور است. در قانون موردي به نام «زبان» ياد نشده بلكه از آن با عنوان ادبيات ياد كرده‌اند. برداشت فرهنگستان زبان و ادب فارسي از قانون اساسي «فرهنگ» و «ادبيات» است، نه زبان. زبان فارسي، زبان مشترك همه اقوام در كشور است و جاي آموزش آن در مدارس است. موضوع «گويش‌»‌ها و توجه به آنها نه در مدارس، بلكه بايد در مجامع علمي و پژوهشي مورد بررسي قرار گيرد. چنانچه در حال حاضر نيز پژوهشگاه‌ها و مجلات علمي و پژوهشي متعددي به اين مقوله مي‌پردازند. موضوع «گويش‌»ها و تحولات آنها و ... را بايد در اين مجامع مورد بررسي قرار داد. چنانكه هر ساله نشريات متعدد در تراز علمي پژوهشي با اين محوريت منتشر مي‌شود و دانشجويان در مقاطع مختلف كارشناسي ارشد و دكتري نيز برخي از پايان‌نامه‌‌هاي خود در رشته‌‌هاي مردم‌شناسي، ادبيات فارسي و زبان‌شناسي به اين موضوعات اختصاص داده‌اند.

مدير گروه آموزش زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي با بيان اينكه پيشنهاد ارائه شده بيشتر مرتبط با مدارس است نه مجامع علمي و دانشگاهي يادآور شده بود كه زبان فارسي، زبان رسمي اين كشور است و بر اين اساس، تأكيد مدارس در مناطق دو زبانه نيز بايد بر آموزش زبان فارسي باشد، نه زبان مادري؛ چرا كه دانش‌آموز وقتي به مدرسه وارد مي‌شود با زبان مادري خود آشنايي دارد. وقتي فرد مي‌تواند با اين گويش‌ها صحبت كند و مشكلي در اين زمينه ندارد، چرا بايد دوباره در مدارس روي اين موضوع تمركز كرد؟ چرا بايد وقتي فردي چيزي را مي‌داند، دوباره آن را به او آموزش داد؟ هرچند در حال حاضر نيز طراحي كتب درسي در مقطع ابتدايي به گونه‌اي است كه دانش‌آموز با تمرين‌هايي مبني بر يادگيري بيشتر گويش‌هاي محلي آن منطقه، بيشتر بر اين امور متمركز مي‌شود.

ذوالفقاري با بيان اينكه آنچه در حال حاضر ما به آن نياز داريم، بحث پژوهش در اين زمينه است، نه آموزش گفت: اگر بخواهيم اين رويه را در مدارس مناطق دو زبانه در دست بگيريم، به نوعي زيره به كرمان بردن است. در مجموع تفسير فرهنگستان زبان و ادب فارسي درباره قانون اساسي همان امري است كه پيش‌تر هم اعلام شده است.

موافقان و مخالفان چه مي‌گويند؟

بخش ديگري از موضع‌گيري‌ها هم در همين جهت فكري آقاي ذوالفقاري بود. عده‌اي ديگر از اعضاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي مخالف اين رويه در كشور هستند. به عنوان نمونه، محمدعلي موحد نيز در سخناني ورود به اين حوزه را امري خطرناك دانسته و گفته بود: دولت بايد از مداخله مستقيم در آموزش زبان‌هاي محلي و بومي خودداري كند. ما زبان معياري داريم كه زبان رسمي ما است. اگر دولت بخواهد آن را فراموش كند و به حوزه زبان‌ محلي وارد شود، كار ما زار است. اين گروه دلايلي را نسبت به مخالفت خود در اين‌باره ارائه مي‌دهند كه برخي از آنها را اين‌طور برمي‌شمارند كه تجربه صحبت معلمان با دانش‌آموزان در برخي از مدارس به زبان محلي و بومي، و نه حتي آموزش آن، نشان داده كه چه بسيار دانش‌آموزاني كه حتي در مقاطع دبيرستان نمي‌توانند به راحتي با زبان ملي خود سخن بگويند. اين موضوع در برخي از مناطق محروم كشور در جريان است. تجربه چنين مدارسي نشان داده است كه انس با زبان محلي در مدارس، تكلم آن در خانه و سطح شهر، دانش‌آموز را از آموزش زبان ملي دور كرده به طوري كه پس از فراغت تحصيل از دبيرستان نيز نمي‌تواند با مردم ديگر شهرها ارتباط برقرار كند. اين مشكلي بود كه برخي از اعضاي فرهنگستان بر آن اذعان داشتند و خطر آن را گوشزد كرده بودند.

البته به نظر مي‌رسد نكته اساسي كه اعضاي فرهنگستان نسبت به آن انذار مي دهند تدريس «به»  زبان محلي است نه تدريس زبان و ادبيات محلي و گويش هاي ديگر كشور به عنوان يك واحد درسي. كه البته جمع‌آوري منابعي علمي و مستند براي معرفي اين زبان‌ها كاري بس دشوار و حوزه‌اي بسيار گسترده است.

نكته ديگر كيفيت تدريس زبان‌هاي بومي است. زبان بومي در مناطق مختلف به سياق گوناگون به كار برده مي‌شود. حتي در يك استان نيز گويشوران به يك زبان بومي، از آن با تعابير و واژگان خاص خود استفاده مي‌كنند. به عنوان نمونه، زبان طبري در تمام منطقه مازندران به يك شيوه استفاده نمي‌شود. مردم غرب مازندران با وجود آنكه با مردم شرق بر يك زبان صحبت مي‌كنند، اما گاه نمي‌توانند جملات و اصطلاحات يكديگر را دريابند. يا اصطلاحات به كار برده شده در گويش مردم ترك تبريز و اردبيل با گويش مردم همدان قدري متفاوت است. حال با چنين رويه‌اي چگونه مي‌توان كتابي واحد براي گويشوران يك زبان در استان‌‌هاي مختلف طراحي كرد و ارائه داد؟

اما آموزش زبان هاي محلي در مدارس موافقاني نيز دارد. به اعتقاد اين گروه، آموزش زبان محلي در مدارس را مي‌توان فرصتي براي حفظ تراز علمي و ادبي زبان‌هاي بومي‌اي دانست كه هر روزه از انس گويشوران به آن كمتر و علاقه آنها به ديگر زبان‌ها بيشتر مي‌شود. امروزه ديگر نسل‌هاي جديد تقيدي چنان كه در گذشتگان بوده به زبان مادري و بومي خود ندارند و حتي متأسفانه ديده مي‌شود كه برخي نمي‌توانند همانند والدين خود با اين زبان‌ها صحبت كنند. حتي نمي‌توانند در تراز ادباي قديمي خود سخن بگويند و امروز برخي از اين زبان‌ها با يك افول جدي در ساحت علمي و ادبي خود مواجه بوده است. و تدريس يك واحد درس تخصصي مرتبط با زبان محلي و در ترازي علمي و ادبي هيچ مشكلي ايجاد نخواهد كرد. مشكلي كه مي‌تواند در سال‌هاي آتي مشكلاتي را براي حتي زبان فارسي و پژوهش‌هاي اين حوزه ايجاد كند.

افزون بر اين، زبان‌هاي محلي پيوندي عميق با زبان فارسي در سده‌هاي گذشته دارند. بسياري از واژگان فارسي پهلوي امروزه در زبان‌هاي بومي مانند زبان اهالي خراسان، طبري و يا كردي جريان دارد و زنده است كه همين امر موجب شده آهنگ هاي محلي نيز با گويش هاي متفاوت خاص همان محله در دل مردم جا باز كند و مردم به آن علاقمند شوند همچنين قطع پيوند ميان گويشوران با اين زبان‌ها فراموشي چنين ذخايري را در پي خواهد داشت. به هر حال آموزش دروسي با محوريت زبان محلي به نظر مي‌رسد مخالفان زيادي نداشته باشد اما آموزش صرف به زبان محلي مشكلات زيادي را بيشتر از همه براي مردم مناطق مختلف كشور در ارتباط‌گيري و بروز ملي فراهم مي‌كند.

گذشته از اين موضوع، حفظ پيوند ميان نسل آينده با زبان بومي، سرمايه‌گذاري بر عميق‌ترين وجه فرهنگي هر منطقه است. زبان، هويت يك ملت و غني‌ترين بخش فرهنگي هر جامعه را تشكيل مي‌دهد كه در صورت تزلزل در ديگر حوزه‌هاي فرهنگي نيز بايد شاهد تغييراتي اساسي در آن باشيم. در كنار همه اين موارد، مي‌توان با آموزش زبان مادري، ثمره آن را در تقويت ادبيات و زبان‌هاي اين مناطق پس از سال‌ها ديد. مدارس سال‌هاي سال است كه بر تقويت زبان فارسي ملي همت گماشته‌اند كه البته با توجه به بررسي‌هاي صورت گرفته از سوي فرهنگستان زبان و ادب فارسي نتوانسته‌اند چنان كه بايد موفق عمل كنند. حال اگر موضوع آموزش زبان بومي ديگري كه هنوز آزمون و خطاي خود را پس نداده به آن افزوده شود، اين ارزيابي‌ها به كجا كشيده خواهد شد

منبع

تاريخچه موسيقي سنتي ايراني

موسيقي سنتي ايراني، كه با نام موسيقي اصيل ايراني، موسيقي كلاسيك ايراني و موسيقي دستگاهي نيز شناخته مي‌شود، شامل دستگاه‌ها، نغمه‌ها، و آوازها، از سال‌ها پيش از ميلاد مسيح تا به امروز سينه به سينه در متن مردم ايران جريان داشته، و آنچه دلنشين‌تر، ساده‌تر و قابل‌فهم تر بوده‌است امروز در دسترس است، بخش بزرگي از آسياي ميانه، افغانستان، پاكستان، جمهوري آذربايجان، ارمنستان، تركيه، و يونان متأثر از اين موسيقي است و هركدام به سهم خود تأثيراتي در شكل‌گيري اين موسيقي داشته‌اند، از موسيقي‌دان‌ها يا به عبارتي نوازندگان موسيقي در ايران باستان مي‌توان به «باربد» و «نكيسا» و «رامتين» اشاره كرد

موسيقي رديف دستگاهي امروز ايران از دورهٔ آقا علي‌اكبر فراهاني (نوازندهٔ تار دورهٔ ناصرالدين شاه) باقي مانده‌است. آقا علي اكبر فراهاني به‌واسطهٔ ميرزا تقي خان فراهاني (امير كبير) براي نشر موسيقي ايراني به دربار دعوت شد. سپس اين موسيقي توسط آقا غلامحسين (برادر زاده آقا علي‌اكبر) به دو پسر علي‌اكبرخان به نام‌هاي ميرزا حسينقلي و ميرزا عبدالله، آموخته شد و آنچه از موسيقي باستاني ايران امروزه مورد استفاده‌تر و معروف‌تر است، دسته‌بندي موسيقي توسط اين دو استاد در قالب مجموعه نواخته‌ها و آموزش‌هايشان است كه به نام «رديف موسيقي» ناميده مي‌شود

رديف در واقع مجموعه‌اي از مثال‌هاي ملوديك در موسيقي ايراني است كه تقريباً با واژهٔ رپرتوار در موسيقي غربي هم‌معني است. يك مجموعهٔ رديف، مجموعه مثال‌هايي موسيقايي از هر كدام از گوشه‌هاي يك دستگاه‌است كه بيانگر نسبت نت‌هاي مورد استفاده در آن گوشه و حال و هواي احساسي آن است.

گردآوري و تدوين رديف به شكل امروزي از اواخر سلسلهٔ زند و اوايل سلسلهٔ قاجار آغاز شده‌است. يعني در اوايل دورهٔ قاجار سيستم مقامي موسيقي ايراني تبديل به سيستم رديف دستگاهي شد و جاي مقام‌هاي چندگانه را هفت دستگاه و پنج آواز گرفت.

از اولين راويان رديف مي‌توان به خاندان فراهاني يعني آقا علي اكبر فراهاني - ميرزا عبدالله - آقا حسينقلي و… اشاره كرد. رديف‌هايي كه اكنون موجودند شامل رديف ميرزا عبدالله، رديف آقا حسينقلي، رديف ابوالحسن صبا، رديف عالي علي اكبر شهنازي، رديف موسي معروفي، رديف دوامي، رديف طاهرزاده (كه شيوه او توسط نورعلي خان برومند به صورت رديف گردآوري شد)، رديف محمود كريمي، رديف سعيد هرمزي، رديف مرتضي ني‌داوود و… هستند. امروزه، رديف ميرزا عبدالله، رديف صبا، رديف شهنازي و دوامي كاربري بيشتري دارند و بيشتر در مكاتب درس موسيقي آموزش داده مي‌شوند.

دستگاه‌هاي موسيقي ايراني

هر دستگاه موسيقي ايراني، توالي‌اي از پرده‌هاي مختلف موسيقي ايراني است كه انتخاب آن توالي حس و شور خاصي را به شنونده انتقال مي‌دهد. هر دستگاه از تعداد بسياري گوشه موسيقي تشكيل شده‌است و معمولاً بدين شيوه ارائه مي‌شود كه از درآمد دستگاه آغاز مي‌كنند، به گوشهٔ اوج يا مخالف دستگاه در ميانهٔ ارائه كار مي‌رسند، سپس با فرود به گوشه‌هاي پاياني و ارائهٔ تصنيف و سپس رِنگي اجراي خود را به پايان مي‌رسانند. موسيقي سنتي ايران شامل هفت دستگاه و شش آواز است. هفت دستگاه رديف موسيقي سنتي ايراني عبارت‌اند از:

    دستگاه شور
    دستگاه سه‌گاه
    دستگاه چهارگاه
    دستگاه همايون
    دستگاه ماهور
    دستگاه نوا
    دستگاه راست‌پنج‌گاه

آواز

آواز معمولاً قسمتي از دستگاه مورد نظر است كه مي‌توان آن را دستگاه فرعي ناميد. آواز از نظر فواصل با دستگاه مورد نظر يكسان يا شبيه بوده و مي‌تواند شاهد يا ايست متفاوتي داشته باشد. به‌طور مثال آواز دشتي از متعلقات دستگاه شور و از درجه پنجم آن بوده و به عنوان مثال اگر شور سل را در نظر بگيريم، داراي نت شاهد و ايست «ر» مي‌باشد. بدين ترتيب در آواز شور ملودي با حفظ فواصل دستگاه شور روي نت «ر» گردش مي‌كند و در نهايت روي همان نت مي‌ايستد. به‌طور كلي هر آواز پس از ايست موقت روي ايست خودش، روي ايست دستگاه اصلي (در اين‌جا شور) بازمي‌گردد. آوازهاي متعلق به دستگاه موسيقي ايراني ۵تا هستند و عبارت‌اند از:

    آواز ابوعطا، متعلق به دستگاه شور (درجه دوم)
    آواز بيات ترك (بيات زند)، متعلق به دستگاه شور، (درجه سوم)
    آواز افشاري، متعلق به دستگاه شور، (درجه چهارم)
    آواز دشتي، متعلق به دستگاه شور، (درجه پنجم)
    آواز بيات كرد، متعلق به دستگاه شور (درجه پنجم)
    آواز بيات اصفهان، متعلق به دستگاه همايون، (درجه چهارم)

تاريخچه موسيقي ايراني

از مهمترين مُهرنگاره‌هاي خنياگري (:موسيقي) در جهان؛ بايد از آنچه كه در «تپه چغاميش» دزفول برجاي مانده، ياد كرد كه در سالهاي ۱۹۶۱–۱۹۶۶ ميلادي، يافت شده‌است. اين مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سيمايي از بزم رامشگران را نشان مي‌دهد. در اين بزم باستاني، دسته‌اي خنياگر(:نوازنده) ديده مي‌شوند كه هر كدام، به نواختن‌سازي سرگرم هستند. چگونگي نواختن و نشستن اين رامشگران، نشان مي‌دهد كه آنها، نخستين دسته خنياگران(:اركستر) جهان هستند. در اين گروه رامشگران، مي‌بينيم كه نوازنده‌اي «چنگ» و ديگري «شيپور» و آن ديگر «تنبك» مي‌نوازد. چهارمين رامشگر در اين ميان، خواننده‌اي است كه «آواز» مي‌خواند. همچنين در اين بزم كهن، آزاده‌اي را مي‌بينيم كه بر فرشي نشسته و از او پذيرايي مي‌شود. ما همانند اين خنياگران را در ايلام و در سده ۲۷ پيش از ميلاد و از زمان پادشاهي «پوزوز اين شوشيناك» در شوش مي‌شناسيم. از همين گاه، مُهر و نشانه‌هايي در دست است كه نشان مي‌دهند، خنياگران بسياري در ايران مي‌زيستند. در اين هنگام، نواختن چنگ بسيار گسترش داشته‌است و اين ساز از ساخته‌هاي ايرانيان است. ما، نگاره‌اي را در دست داريم و مي‌دانيم كه در پادشاهي «شوكال ماه هو» و از سده ۱۷ پيش از ميلاد در ايران، تار نواخته مي‌شد. با يافتن يك كنده كاري در ايلام بازهم آگاهي داريم كه خنياگران ايراني؛ دَف را همراه چنگ مي‌نواختند. در اين كنده كاري همچنين ديده مي‌شود كه از ميان ۱۱ تن خنياگر؛ ۸ تن چنگ، ۲ تن ني و يك تن دهل مي‌نوازند. ۱۵ زن خواننده، در ميان رامشگران ديده مي‌شوند كه در حال كف زدن هستند. بايد افزود كه از اين نمونه‌ها در سراسر ايران بسيار ديده شده‌است. ما به ياري باستان‌شناسي از لرستان مانند ايلام آگاهي داريم كه در اين بخش از ايران هم از سده ۹ پيش از ميلاد، تار نواخته مي‌شده‌است. در بخش‌هاي ديگري از ايران و از سال ۵۵۹ پيش از ميلاد، سفالهايي در تپه سيلك كاشان و مرودشت پيدا شده كه سيمايي از پايكوبي و دست افشاني بر آن‌ها نگارگري شده‌است

پس از وارد شدن آرياييان، از آنجا كه در برپا داشتن آيين‌هاي كيشي آرياييان رقص و موسيقي به كار بسته نمي‌شد و چندان ارجي نداشت، اين دو هنر چنان‌كه بايست در ميان آنان پيشرفت نكرده و در آثار و نوشته‌هاي آن روزگاران جاي پايي از خود باز نگذاشته‌است

اصطلاح «خنياي باستاني ايراني» حروف نويسي خالص كلمات ايراني است كه ترجمه آن عبارت از «موسيقي ايران باستان» يا به عبارت ديگر «موسيقي سنتي ايران» است. اين اصطلاح ايراني امروزه به خوبي قابل درك است ولي در مقايسه با اصطلاح پر مصرف «موسيقي اصيل» كه معناي آن نيز همان است، به ندرت استفاده مي‌شود. با استفاده از شواهد كاويده شده، مانند تنديس كشف شده در ساسا، سوابق موسيقي به خوبي به دوران امپراتوري ايلامي (۶۴۴–۲۵۰۰ قبل از ميلاد) برمي گردد. بطور مشهود، اطلاعات كمي در خصوص موسيقي اين دوره در دسترس است. تنها استثناء ابزار باقي‌مانده موسيقي مانند گيتارها، عودها و فلوت‌هايي كه ابداع و نواخته شده، مي‌باشند. گفته مي‌شود ابزار موسيقي مانند «باربت» ريشه در اين دوران يعني حدود سال ۸۰۰ قبل از ميلاد داشته‌است.

اصطلاح «خنياي باستاني ايراني» يك اصطلاح مربوط به عصر پس از هخامنشيان مي‌باشد. فارسي (فارسي) زبان مورد استفاده در دربارها بهمراه زبان پهلوي، زبان رسمي دوران امپراطوري ساساني (۶۴۲–۲۲۴ ميلادي) بوده و در برگيرنده اكثريت همان كلمات و همان گرامر زبان پهلوي بوده‌است. بنابراين كلمه مورد استفاده براي موسيقي در دوران ساساني و در دوران ناب فارسي معاصر در واقع كلمه 'خنيا مي‌باشد. اگر چه اصليت مدل موسيقي ايراني هنوز نامشخص است، تحقيقات باعث آشكار شدن جوانب جديدي از آن شده‌است. باربد كه يكي از موسيقي دانان دربار امپراتوري ساساني بود، اولين سيستم موزيكال خاور ميانه كه با نام سلطنتي خسرواني شناخته مي‌شود را ابداع نموده و آن را به شاه خسرو (خسروان) تقديم نمود. همچنين بسياري از نام‌هاي فعلي مدهاي موسيقي، در موسيقي سنتي ايران نيز وجود داشته‌اند،»دستگاه‌ها از زمان‌هاي باستان زبان به زبان به امروز رسيده‌اند، اگرچه بسياري از مدها و ملودي‌ها احتمالاً به دليل تهاجم اعراب كه موسيقي را به عنوان مسئله‌اي غيراخلاقي مي‌دانستند، از بين رفته‌اند.

موسيقي سنتي ايراني نوعي بديهه گويي بوده و اساس آن يك سري از مدل‌ها قياسي است كه بايد حفظ شوند. هنر آموزان و استادان داراي ارتباطي سنتي بوده‌اند كه اين ارتباط در قرن بيستم و به موازات حركت تعليم موسيقي به دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها رو به زوال نهاده‌است.

يك نمايش مرسوم اين موسيقي، از «پيش‌درآمد» (مقدمه اوليه)، «درآمد» (مقدمه)، «تصنيف» (آهنگ، وزن دار بهمراه آواز خواننده)، «چهار مضراب» (وزن دار) و تعداد انتخابي «گوشه» (حركات) تشكيل مي‌شود. به صورت غير مرسوم، اين قسمت‌ها را مي‌توان تغيير داده يا حذف نمود. با نزديك شدن به پايان دوره صفويه (۱۷۳۶–۱۵۰۲)، نواختن گوشه‌هاي پيچيده ۱۰، ۱۴ و ۱۶ ضرب متوقف گرديدند. امروزه قطعات در حالت ۶ يا حداكثر ۷ ضرب نواخته مي‌شوند كه مايه تاسف است. بسياري از ملودي‌ها و مدهاي اين موسيقي در مقام‌ها تركي و موسيقي عربي مي‌شوند. تفصيل اينكه بايد به صورت مشخص اظهار كنيم كه اعراب پس از تهاجم به امپراطوري ايران، سرزمين‌هاي تسخير كرده را با نام «جهان اسلام» معرفي نمودند. اگر چه اكثر حاكمان عرب فعاليت‌هاي مرتبط با موسيقي را ممنوع اعلام كردند، ديگران به موسيقي‌دانان ايران دستور دادند كه قطعاتي را به صورت كتاب تصنيف كنند كه به عربي آن را «كتاب موسيقي كبير» بمعناي كتاب فراگير موسيقي مي‌خواندند. بيش از تأثيرات امپراطوري ساساني، اين دليل ديگري بر اين واقعيت است كه ملودي‌هاي موسيقي سنتي تركيه، سوريه، عراق و مصر شامل اسامي مقياس‌ها و مدهاي ايراني هستند.

در طول تاريخ؛ موسيقي سنتي بيشتر با صوت در ارتباط بوده‌است؛ و حتي سرايندگان نقشي اساسي را در خلق و اجراي آن داشته‌اند: او تصميم مي‌گيرد چه حالتي جهت ابراز مناسب بوده و اينكه چه دستگاهي مرتبط به آن است. در خيلي از موارد، سراينده مسئوليت انتخاب شعري كه بايد با آواز خوانده شود را نيز برعهده دارد. چنانچه برنامه نياز به يك خواننده داشته باشد، خواننده بايد با حداقل يك آلت بادي يا سيمي و حداقل يك نوع آلت ضربي همراهي گردد. البته مي‌توان يك مجموعه از آلات موسيقي را يكجا داشت ولي سراينده اصلي نقش خود را ابقاء نمايد. زماني لازم بود كه نوازندگان خواننده را با نواختن چندين قطعه به صورت تكي همراهي كنند. به صورت سنتي، موسيقي در حال نشسته و در محل‌هاي مزين شده به پشتي و گليم نواخته مي‌گرديد. گاهي در اين محلها شمع روشن مي‌كردند. گروه نوازندگان و سراينده نوع دستگاه و اينكه كدام گوشه‌ها اجرا شوند را با توجه به شرايط زماني و مكاني و… مشخص مي‌نمودند.

قبل از حمله مغول‌ها و اعراب، ملودي‌هائي كه در آن نغمه هائي از "اوستا كتاب ديني پيامبر زرتشت مذهب مازدين، زمزمه با نواخته مي‌شد كه با آن حال و هوا همخواني داشت. واژه «گاه» دو معني دارد: در زبان پهلوي هم بمعناي «گاث» (عبادت‌كننده اوستائي) و همچنين «زمان». حالات «يك گاه، دو گاه، سه گاه چهار گاه، پنج گاه، شش گاه و هفت گاه» را جهت بيان داستان هائي كاث‌ها از يك تا هفت زمزمه مي‌نمودند. اخيراً كشف شده كه حالت «راست» (ادبي. حقيقت) جهت بيان داستان هائي در خصوص افراد يا كارهاي درستكار و «شكسته» (ادبي. شكسته) براي بيان داستان‌ها دربارهٔ خطا كاران استفاده مي‌شده‌اند. حالت «همايون» در هنگام نماز صبح اجرا مي‌گشت. اكثر اين حالت‌ها، بجز احتمالاً «شش گاه» و «هفت گاه» هنوز در سيستم امروزي مورد مصرف دارد. علي‌رغم وجود اين شواهد، نوازندگان هنوز تمايل به نسبت دادن مستقيم معني «گاه» به «زمان» يا «مكان» حركت يك آلت موسيقي دارند.

حكومت چندصدساله مغول‌ها در ايران و قتل و غارت و تجاوز مستمر آن‌ها باعث شد كه به نوعي شادي هم از جامعه رخت بربندد. از آنجا كه موسيقي به سبك سينه به سينه آموزش داده مي شدو دستگاه‌ها و تجهيزات امروزي براي ضبط موسيقي وجود نداشت، متأسفانه طي چند صد سال ملودي‌هاي شاد فراموش شوند.

شايان ذكر است كه چند تحرك احتمالاً باستاني محسوب نشده و فقط خيلي قديمي هستند. همانگونه كه در طول تاريخ سابقه داشت، آهنگ هاي سنتي ايراني به عملكرد خود به عنوان ابزاري روحاني ادامه داده و كمتر به عنوان وسيله تفريح به آن نگاه مي‌شد. آثار موسيقي امكان تغيير گسترده از آغاز تا پايان و معمولاً به صورت تغيير بين قطعات پايين، تفكري، نمايش پهلواني نوازندگي با نام تحرير را داشتند. تعامل متون مذهبي به عنوان غزل جايگزين غزل‌هاي بزرگي گرديد كه توسط شاعران صوفي قرون وسطي خصوصاً حافظ و جلال الدين رومي سروده شده بودند. علاوه بر اين موسيقي ايراني دريافتي از دردها رنج‌ها خوشيها يك تمدن چندين تكهٔ يك پارچه‌است كه امروزه بسياري از يادبودهاي آن مانند گوشه‌ها (حسيني جامه دران شبديز…)گواه اين مدعاست.

منبع

تعبير خواب ديدن عروس شدن

 

صحيح ترين و كامل ترين تعبير خواب عروس

ديدن عروسي به تعبير معبرين اسلامي و كهن در خواب به هيج وجه مناسب نبوده و در برخي مواقع مي‌تواند نشانه‌‌اي از مرگ بيننده خواب را به همراه داشته باشد. البته معبرين غربي به دليل تفاوت در ديدگاه‌ها و سمبل‌ها در مراسم عروسي تعابيري متفاوت با معبرين اسلامي بيان مي‌كنند.

تعبير خواب عروس

ابن سيرين گويد: اگر درخواب بيند كه عروسي خواست اما او را نديد و نامش ندانست، دليل كه زود بميرد. اگر بيند كه عروس به خانه آورد و با وي بخفت، دليل بزرگي بود.

ابراهيم كرماني گويد: اگر درخواب عروسي را با چنگ و ناي بيند، دليل مصيبت است.

جابرمغربي گويد: اگر زني بيند كه عروس شده او را پيش شوهر مي‌بردند، دليل است كه آخر او باشد.

تعبير خواب عروس شدن دختر

آنلي بيتون:
  • اگر دختري خواب ببيند عروس شده است، نشانه آن است كه بزودي ارثي به او مي‌رسد.
  • اگر دختري خواب ببيند از آراستن عروسي خشنود است، دلالت بر آن دارد كه آرزوهاي او برآورده خواهد شد.
  • اگر دختري خواب ببيند عروس شده است و غمگين و ناراحت است، علامت آن است كه انتظارات او برآورده نخواهد شد.


مطالب مرتبط

آهنگ هاي شاد عروسي

  • در ما بين تعبير خواب هاي عروسي كه ميخوانيد يه پيشنهاد ويژه براي شما عروس خانم هاي گل و خوشگل داريم
  • اگر به دنبال پكيج كاملي از ترانه هاي شاد عروسي با گويش هاي مختلف هستيد
  • اگر به دنبال ترانه هايي ويژه رقص در عروسي هستيد شادترين ترانه هاي عروسي خدمت شما
  • اگر به دنبال پكيج كاملي از ترانه هاي اركستي شاد هستيد گلچين بهترين اركست هاي شاد تقديم به شما

تعبير خواب بوسيدن عروس

آنلي بيتون مي‌گويد:
  • اگر در خواب عروسي را ببوسيد، علامت آن است كه با دوستان خود آشتي مي‌كنيد.
  • اگر در خواب عروس، ديگران را ببوسد، علامت آن است كه دوستاني فراوان خواهيد يافت.
  • اگر در خواب عروسي شما را ببوسد، علامت آن است كه نامزد شما ثروت كلاني به ارث خواهد برد.
  • اگر در خواب عروسي نگران و ناراحت را ببوسيد، نشانه آن است كه از موفقيت خود و دوستانتان خوشنود مي‌شويد.

تعبير خواب عروسي

منوچهر مطيعي تهراني گويد: ديدن عروسي در خواب‌ها به هيچ وجه خوب نيست. تمام معبران عروسي را عزا دانسته‌اند و عروس را بلا و فتنه و آفت و مصيبت. تنها يك مورد بد نيست كه عروس را به نام و مشخصات بشناسيد تازه در اين مورد هم ترديد فراوان وجود دارد و شرايطي است كه توضيح آن وقت مي‌گيرد و بيشتر ايجاد ترديد مي‌كند. اگر كسي در خواب ببيند كه داماد شده و نداند عروس كيست و چه ناميده مي‌شود به هيچ وجه خوب نيست چون معبران نوشته‌اند پايان عمر چنين كسي نزديك است. زن نيز اگر چنين خوابي ببيند و نداند داماد كيست و چه كسي شوهر كرده حكم همين است.

آنلي بيتون مي‌گويد: اگر خواب ببينيد در جشن عروسي شركت كرده‌ايد، علامت آن است كه به زودي در موقعيتي مطلوب قرار خواهيد گرفت، و نوميدي و تلخي‌هاي زندگي از شما فاصله خواهند گرفت.

تعبير خواب ازدواج كردن

آنلي بيتون:
  • اگر دختري خواب ببيند بايد پنهان از چشم ديگران با مردي عروسي كند، علامت آن است كه به وقايعي تلخ مواجه خواهد گشت.
  • اگر دختري خواب ببيند با مردي ثروتمند ازدواج مي‌كند، علامت آن است كه مقامي برتر از مقام اطرافيان خود به دست مي‌آورد و به آرزوها و خواسته‌هاي خود دست مي‌يابد.
  • اگر دختري خواب ببيند نامزدش با زن ديگري ازدواج مي‌كند، علامت آن است كه نامزد او صادقانه به قول‌هاي خود عمل خواهد كرد.
  • اگر دختري خواب ببيند عروس شده است و با نامزد خود وجه اشتراكي ندارد، نشانه آن است كه حوادثي نامطلوب، خوشي‌هاي او را پايمال مي‌كند.
  • اگر كسي خواب ببيند با ديگري پيمان ازدواج مي‌بندد، نشانه غم انگيزي است زيرا تنها يك معجزه مي‌تواند او را از مرگ نجات بدهد.
  • اگر دختري خواب ببيند در جشن ازدواج خود كسي را با لباس عزا مي‌بيند، علامت آن است كه زندگي زناشويي او همواره با دعوا و ناراحتي همراه خواهد بود

  • منبع
  • همه چيز براي جشن تولد خوب

     

    بچه ها معمولا دوست دارند همسالانشان، در جشن تولدشان حضور داشته باشند و هيچ چيز به اندازه هياهو و بازي هاي بچگانه در روز تولد، به آنها انرژي نمي دهد.

     

    بنابراين اگر قصد داريد براي فرزندتان جشن تولد برگزار كنيد تا خوشحال شود، از بچه هاي هم سن و سالش دعوت كنيد. براي هيجان انگيزكردن جشن تولد كودك خود هم مي توانيد اين دستورالعمل را به كار گيريد.

     

    9نكته درباره آماده سازي خانه

     

    1 – رنگ بچه ها را به شوق مي آورد. تمام در و ديوار را با كاغذكشي هاي رنگي بپوشانيد.

     

    2 – بادكنك هاي رنگي كوچك و بزرگي كه عبارت «تولدت مبارك» روي آنها نوشته شده است، از طقف خانه با نخ هاي كوتاه و بلند، آويزان كنيد.

     

    3 – روي ديواري كه قرار است بچه ها كنار آن عكس هاي يادگاري بگيرند، كاغذرنگي هاي آبشاري بزنيد. عكس ها در اين حالت زيباتر به نظر مي رسند.

     

    4 – از چراغ هاي كوچك رنگي براي تزئين منزل تان استفاده نكنيد. ممكن است لخت شدن قسمتي از سيم اين چراغ ها و تماس بچه ها با آنها، باعث برق گرفتگي و برهم خوردن ميهماني شود.

     

    5 – فكر استفاده از توپ هاي بزرگ و سنگين يا كوچك رنگي كريستالي را از سر بيرون كنيد. اين توپ ها به سادگي مي شكنند و باعث آسيب ديدن دست و پاي بچه ها مي شوند.

     

    6 – شيشه روي ميزها يا گلدان ها را پيش از جشن تولد جمع كنيد. بچه ها هنگام بازي كمتر به دور و اطرافشان توجه مي كنند.

     

    7 – مي توانيد با برداشتن قابل هاي روي ديوار و قراردادن عكس تولدهاي سال هاي قبل فرزندتان به جاي آنها، فضايي خاطره انگيز را براي بچه ها بسازيد.

     

    8 – بد نيست عكسي از نوزادي فرزندتان را پشت سر او روي ديوار نصب كنيد.

     

    9 – براي به وجدآوردن بچه ها مي توانيد اتاق فرزندتان را پر از توپ هاي رنگي پلاستيكي و بادكنك هاي رنگي كنيد و در پايان تولد، تمام بچه ها را براي غوطه ورشدن در توپ و بادكنك به آن اتفاق دعوت كنيد.

     

    13 نكته درباره خوراكي هاي جشن تولد

     

    1 – براي پيشگيري از آسيب ديدن بچه ها، حتما ميوه ها را پوست بكنيد و تكه تكه شده داخل پيش دستي ها بگذاريد. مثلا مي توانيد در هر پيش دستي، يك تكه موز، يك تكه سيب، يك تكه پرتقال و يك تكه خيار با يك عدد چنگال يك بار مصرف گياهي قرار دهيد و آن را با يك دستمال كاغذي جلوي بچه ها بگذاريد.

     

    2 – به جاي چيپس، به بچه ها سيب زميني سرخ كرده يا تنوري بدهيد. به جاي پفك هم از ذرت بوداده استفاده كنيد.

     

    3 – چاي يا نسكافه داغ، نوشيدني هاي مناسبي براي بچه ها نيستند. به جاي آنها مي توانيد از شيركاكائو يا انواع آبميوه هاي طبيعي كه طرفداران زيادي هم در بين بچه ها دارند، كمك بگيريد.

     

    4 – هرچه خامه كيكي كه براي تولد تهيه مي كنيد، كمرت باشد، براي سلامت بچه ها مفيدتر است. بهتر است كيك هاي شكلاتي يا ميوه اي و ژله هاي را به جاي كيك هاي پر از خامه براي جشن تولد فرزندتان سفارش بدهيد.

     

    5 – خوردن انواع شكلات ها، پاستيل ها و دراژه ها هم مي تواند براي بچه ها لذت بخش باشد.

     

    6 – اگر قرار است به بچه ها عصرانه بدهيد، بهتر است يك غذاي ساندويچي مانند سالاد الويه برايشان تهيه كنيد و خودتان از قبل، ساندويچ ها را با افزودن كاهو و گوجه فرنگي آماده كنيد و دست بچه ها بدهيد.

     

    7 – ماكاروني و سالاد ماكاروني از محبوب ترين غذاهاي بچه ها هستند كه مي توانيد در جشن تولد آنها را هم سرو كنيد و مطمئن باشيد كه بچه ها از آن استقبال مي كنند.

     

    8 – بهتر است كه دوغ، آب يا ماءالشعير را جايگزين نوشابه هاي گازدار به عنوان نوشيدني عصرانه بچه ها بكنيد.

     

    9 – حتما پيش از خوردن عصرانه، سفره مناسبي روي زمين پهن كنيد. با اين كار، بچه ها راحت تر مي توانند غذايشانر ا بخورند چون آنها مانند بزرگترها نمي توانند ايستاده يا روي مبل و كاناپه به آساني غذا بخورند.

     

    10 – از تمام بچه ها بخواهيد كه پيش از صرف عصرانه يا كيك و شيركاكائو، دست هاي خود را بشويند. اين كار ار مي توانيد به يك بازي تبديل كنيد.

     

    11 – انواع سالادهاي ميوه اي كه با ژله، عسل يا شير تركيب شده باشد، مي تواند بهترين انتخاب براي دسر بچه ها باشد.

     

    12 – انواع بستني هاي شكلاتي و ميوه اي از دوست داشتني ترين خوراكي ها از نظر بچه ها هستند.

     

    13 – استفاده از شقاب ها و ليوان هاي كاغذي رنگي با طرح هاي كارتوني مي تواند براي بچه ها بسيار هيجان انگيز باشد. به اين بهانه غذا را هم با لذت بيشتري مي خورند.

     

    4 نكته درباره كادودادن و كادوگرفتن

     

    1 – براي بالارفتن اعتماد به نفس فرزندتان، از او بخواهيد خودش كادوها را باز كند. او از اين كار لذت مي برد.

     

    2 – به فرزندتان بياموزيد پس از بازكردن هر كادو، از دوستي كه آن هديه را آورده است، تشكر كند و او را ببوسد.

     

    3 – از او بخواهيد كه پيش از بازكردن كادوها، حتما از تمام كساني كه در جشن او شركت كرده اند، تشكر كند. يادآور شويد كه اين كار نوعي احترام گذاشتن است.

     

    4 – بهتر است به تعداد تمام بچه ها، يك هديه كوچك مانند عروسك هاي كوچك پوليشي، گيره سر، مداد و پاك كن، تراش يا يك بسته مدادرنگي بخريد و در پايان جشن آنها را بين بچه ها پخش كنيد.

     

    10 نكته متفرقه درباره جشن تولد

     

    1 – دعوت كردن بچه ها با كارت دعوت مخصوص جشن تولد مي تواند اعتماد به نفس آنها را بالا ببرد و باعث شود احساس غرور و شخصيت بيشتري بكنند.

     

    2 – اگر ممكن است به تعداد تمام بچه ها، كلاه تولد تهيه كنيد.

     

    3 – اجازه بدهيد فرزندتان مدل كيك و لباس تولدش را خودش انتخاب كند.

     

    4 – اگر فرزندتان با يكي از دوستانش قهر است، از او بخواهيد دوستش را به جشن تولد دعوت و با او آشتي كند.

     

    5 – موسيقي هاي شاد و كودكانه براي بچه ها بسيار لذت بخش تر از موسيقي هايي است كه به نظر ما بزرگ ترها زيبا مي آيند پس حتما براي جشن تولد كودكانتان آهنگ هاي تولدت مبارك مخصوص را انتخاب كنيد و براي كودكتان پخش كنيد

     

    6 – براي بالابردن هيجان جشن تولد مي توانيد در پايان جشن به بچه ها اجازه بدهيد تمام بادكنك ها را بتركانند.

     

    7 – حتما فشفشه يا شمع هاي تولد را زيرنظر و با مراقبت خودتان روشن كنيد.

     

    8 – از تمام بچه ها دعوت كنيد تك به تك و در نهايت دسته جمعي با فرزندتان عكس بيندازند. با اين كار بچه ها احساس مي كنند براي حضور آنها ارزش و احترام قائل شده ايد.

     

    9 – بهتر است از كاغذهاي شادي به جاي برف شادي كمك بگيريد چون كاغذهاي شادي هيچ گونه مواد شيميايي آرژي زا براي بچه ها ندارند و هيجان استفاده از آنها هم بيشتر است.

     

    10 – براي زيباترشدن فضاي خانه، از گل هاي طبيعي استفاده نكنيد زيرا ممكن است برخي از بچه ها به گرده گل ها حساسيت داشته باشند و مشكلات تنفسي پيدا كنند.

     

    حساسيت بزرگ ترها درباره جشن كوچك ترها

     

    گردهمايي هاي كودكانه كه مهم ترين آنها در سالروز تولدها انجام مي شود، در رشد اعتماد به نفس و تقويت تعاملات گروهي كودكان موثر است. برگزاري جشن يا ميهماني در روز تولد، در خودباوري بچه ها نقش دارد و احساس مي كنند حضور و وجود آنها براي خانواده مهم است. نيازي نيست كه جشن تولد حتما مفصل و شلوغ باشد. يك مراسم خانوادگي ساده و چندنفره هم مي تواند اين حس را در كودك زنده كند و پخش آهنگ تولدت مبارك توسط دوستان كودك را بسيار شاد ميكند

     

    نكته مهمي كه در برپايي جشن تولد كودكان بايد درنظر گرفت، اين است كه اين مراسم، براي تولد يك كودك يا نوجوان برگزار مي شود. قرار نيست خانواده ها آن را بهانه اي براي جبران ميهماني هايشان به كل خانواده و تسويه آن قرار دهند. اين روز مختص كودكتان است و اگر قرار است جشني براي او بگيريد، به او حق انتخاب دهيد. از كودك بخواهيد فهرستي از دوستانش را كه دوست دارد در ميهماني او حضور داشته باشند، در اختيار شما بگذارد. بهتر است بزرگترها در چنين جشن هايي حضور نداشته باشند يا حضور آنها به ساعت هاي پاياني ميهمايي محدود شود.

     

    خانواده ها معمولا درمورد رفتن فرزندانشان به چنين ميهماني هايي حساسيت دارند. در دوران پيش دبستاني و دبستان، تعامل خانواده ها با يكديگر بيشتر است و شناختي هر چند اندك از يكديگر دارند. به همين دليل در اين سنين والدين به ر احتي به فرزندانشان اجازه حضور در ميهماني هاي دوستانه و جشن تولدها را مي دهند. حضور در جمع هاي دوستانه و فراتر از خانواده باعث تقويت مهارت هاي اجتمايع كودكان مي شود.

     

    تجربه نشان داده كودكاني كه در خانواده هاي سختگير بزرگ مي شوند، معمولا اعتماد به نفس كمتري دارند. درست است كه خانواده بايد روي رفت و آمد فرزندانشان كنترل داشته باشند، اما اين كار بايد آگاهانه و صحيح باشد. نبايد به راحتي «نه» بگوييد و باعث ناراحتي كودك خود شويد. اگر از خانواده اي كه فرزندتان را دعوت كرده است، شناخت كافي نداريد، مي توانيد چند دقيقه اي در ميهماني حاضر شويد تا مطمئن شويد. نقش حمايتي والدين در اين ميان بسيار مهم است؛ نبايد يك فرمول كلي «نه» درمورد حضور بچه ها در خانه دوستانشان داشت.

    منبع

    توضيحات كاملي درباره رابطه هاي عاشقانه

    عشق حسي است كه به معناي دوست داشتن فرد يا چيزي است همچنين احساسي عميق، علاقه‌اي لطيف يا جاذبه‌اي شديد است كه محدوديتي در موجودات و مفاهيم ندارد اما محدوديت در فكر و عملكرد دارد و مي‌تواند در حوزه‌هايي غيرقابل تصور ظهور كند

    گاهي عشق بيش از اندازه مي‌تواند شكلي تند و سخت و غيرعادي به خود بگيرد كه گاه زيان‌آور و خطرناك است و گاه موجب احساس شادي و خوشبختي مي‌شود.

    جمعي از محققان انسان‌شناس و نژادشناس آمريكايي طول مدت عشق را سه سال قلم داد نمودند و معتقدند اين حس نهايتاً سه سال دوام دارد. طول مدت عشق ديوانه وار نيز فقط ۷ ماه است و بعد از شدت آن كاسته مي‌شود. تحقيقات بيان مي‌كنند افراد در دراز مدت كمتر پيش مي‌آيد كه تا آخر عمر دركنار هم بمانند اما در كل عشق باور و احساسي عميق و لطيفي است كه با حس صلح‌دوستي و انسانيت در تطابق است.[۴] عشق نوعي احساس عميق و عاطفه در مورد ديگران يا جذابيت بي‌انتها براي ديگران است. در واقع عشق را مي‌توان يك احساس ژرف و غيرقابل توصيف انساني دانست كه فرد آن را در يك رابطه دوطرفه با ديگري تقسيم مي‌كند در واقع عشق نماي خارجي ندارد بلكه يك احساس عميق دوستي است. با اين وجود كلمه «عشق» در شرايط مختلف معاني مختلفي را بازگو مي‌كند: علاوه بر عشق رمانتيك كه آميخته‌اي از احساسات و ميل جنسي است، انواع ديگر عشق مانند عشق عرفاني و عشق افلاطوني، عشق مذهبي، عشق به خانواده را نيز مي‌توان متصور شد، در واقع اين كلمه را مي‌توان در مورد علاقه به هر چيز دوست داشتني و فرح بخش، مانند فعاليت‌هاي مختلف و انواع غذا به كار برد.[۵][۶] جملهٔ «عشق چيست؟» به زبان انگليسي، "?What is love"، در سال ۲۰۱۲ ميلادي، پرتكرارترين عبارت جستجو شده به اين زبان در جستجوگر گوگل بوده‌است

    ترانه هاي عاشقانه

    عشق براي بيان و همچنين گفتار نياز به يك ترانه دارد ترانه هايي كه با آن بتوان به طرف مقابل ابراز علاقه كرد و احساس خود را در ترانه ها به طرف مقابل بيان كرد بهترين راه براي ابراز علاقه فرستادن يك ترانه براي اوست آهنگ هاي عاشقانه اي كه ميتواند تاثير زيادي در رابطه داشته باشد

    ريشهٔ واژه
    الگويي از دوستداران كهن، رومئو و ژوليت، نقاشي از فرانك ديكسي

    عشق از عشقه گرفته شده و آن گياهي بدون ريشه است به نام لبلاب، چون بر درختي پيچد آن را بخشكاند. عشق صوري درخت جسم صاحبش را، خُشك و زردرو مي‌كند، اما عشق معنوي بيخ درخت هستي اعتباري عاشق را خشك سازد و او را از خود بميراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معني كرده‌اند.

    مطالعه نشان داده‌است كه هنگام احساس علاقه زياد و عشق تغيير و تحولات چشمگير ي در بدن اتفاق مي‌افتد و بدن واكنش‌هاي متفاوتي را از خود نشان مي‌دهد. در گذشته تصور مي‌شد كه واژهٔ عشق ريشهٔ عربي دارد؛ ولي عربي و عبري هر دو از خانوادهٔ زبان‌هاي سامي‌اند، و واژه‌هاي ريشه‌دار سامي همواره در هر دو زبان عربي و عبري معني‌هاي يكسان دارند؛ و عجيب است كه واژهٔ «عشق» همتاي عبري ندارد و واژه‌اي كه در عبري براي عشق به كار مي‌رود اَحَو (ahav) است كه با عربي حَبَّ (habba) هم خانواده‌است؛ ولي ديدگاه جديد پژوهشگران اين است كه واژهٔ «عشق» از iška اوستايي[۱۰] به معني خواست، خواهش و گرايش ريشه مي‌گيرد كه آن نيز با واژهٔ اوستايي iš به معني «خواستن، گراييدن، آرزو كردن و جستجو كردن» پيوند دارد. هم‌چنين، به گواهي بهرام فره‌وشي، اين واژه در فارسي ميانه به شكلِ išt به معني خواهش، گرايش، دارايي و توان‌گري است. خود واژه‌هاي اوستايي و سنسكريت نام برده شده در بالا از ريشهٔ هندي و اروپايي (زبان آرياييان) نخستين يعني ais به معني خواستن، ميل داشتن و جُستن مي‌آيد كه شكل آن aisskā به چم خواست، گرايش و جستجو است. گذشته از اوستايي و سنسكريت، در چند زبان ديگر نيز برگرفته‌هايي از واژهٔ هندي و اروپايي نخستين ais بازمانده‌است.[۱۰]

    فردوسي نيز كه براي پاسداري از زبان فارسي از به كار بردن واژه‌هاي عربي آگاهانه و هوشمندانه خودداري مي‌كند ولي واژهٔ عشق را به آساني و باانگيزه به كار مي‌برد و با آن كه آزادي سرايش به او توانايي مي‌دهد كه واژهٔ ديگري را جاي‌گزين عشق كند، واژهٔ حُب را به كار نمي‌برد.[نيازمند منبع]

    در زبان فارسي به كسي كه داراي احساس عشق نسبت به كسي ديگر است، دلداده يا عاشق و به كسي كه مورد احساس عشق طرف ديگر است؛ دلبر، دلربا يا معشوق مي‌گويند. واژه عشق در ادبيات فارسي به ويژه ادبيات غنايي، پايگاه و اهميتي ويژه و والا دارد و بسياري از شاعران پارسي، درباهٔ عشق و عاشقي، وصف معشوق و سختي‌هاي عاشقي، اشعاري با ارزش ادبي والا دارند. همچنين گاهي اوقات، اين كلمه دربارهٔ عشق انسان به خدا نيز آمده‌است كه در مقوله عرفان و مذهب مي‌گنجد.[۱۱]
    بررسي معني
    نويسهٔ چيني سنتي به مفهوم عشق (愛) كه از يك قلب (در وسط) تشكيل شده كه داراي «كشش»، «احساس» يا «تفاهم» است و يك احساس با ارزش را يادآوري مي‌كند.

    اگر چه تعريف دقيق كلمه «عشق» كار بسيار سختي است و نيازمند بحث‌هاي طولاني و دقيق است، اما جنبه‌هاي گوناگون آن را مي‌توان از راه بررسي چيزهايي كه «عشق» يا عاشقانه «نيستند» تشريح كرد. عشق به عنوان يك احساس مثبت (وشكل بسيار قوي «دوست داشتن») معمولاً درنقطه مقابل تنفر (يا بي‌احساسي محض) قرار مي‌گيرد و در صورتي كه درآن عامل ميل جنسي كمرنگ باشد و يك شكل خالص و محض رابطه رمانتيك را متضمن باشد، با كلمه شهوت قابل قياس است؛ عشق در صورتي كه يك رابطه بين فرد وديگر افراد را توصيف كند كه درآن زمزمه‌هاي رمانتيك زيادي وجود دارد در مقابل دوستي و رفاقت قرار مي‌گيرد؛ با وجود آنكه در برخي از تعريف‌ها «عشق» بر وجود رابطه دوستانه بين دو نفر در بافت‌هاي خاص تأكيد دارد.[۱۲]

    «عشق» در معناي عام خود بيشتر به وجود رابطه دوستانه بين دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعي توجه و اهميت دادن به يك شخص يا شيء است كه حتي گاهي اين عشق محدود به خود نمي‌شود (مفهوم خودشيفتگي). با اين وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتي وجود دارد. عده‌اي وجود عشق را نفي مي‌كنند. عده‌اي هم آن را يك مفهوم انتزاعي جديد مي‌دانند و تاريخ «ورود» اين واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طي قرون وسطي يا اندكي پس از آن مي‌دانند كه اين نظر با گنجينه باستاني موجود در زمينه عشق و شاعري در تضاد است. عده ديگري هم مي‌گويند كه عشق وجود دارد و يك مفهوم انتزاعي صرف نيست، اما نمي‌توان آن را تعريف كرد و در واقع كميتي معنوي و متافيزيك است. برخي از روان‌شناسان اعتقاد دارند كه عشق عمل به عاريه سپردن «مرزهاي خودي» يا «حب نفس» به ديگران است. عده‌اي هم سعي دارند عشق را از طريق جلوه‌هاي آن در زندگي امروزي تعريف نمايند.[۱۳]

    تفاوت‌هاي فرهنگي ميان كشورها و اقوام مختلف امكان دستيابي به يك معناي همگاني و فراگير درمورد كلمه عشق را تقريباً ناممكن ساخته‌است. در توصيف كلمه عشق ممكن است عشق به يك نفس يا عقيده، عشق به يك قانون يا مؤسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبيعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، يا عشق به انواع مفاهيم ديگر در نظر باشد و افراد مختلف براي افراد و چيزهاي مختلف درجه دوست داشتن متفاوتي را بروز مي‌دهند. عشق مفهومي انتزاعي است كه تجربه كردن آن بسيار ساده‌تر از توصيفش است. به علت پيچيدگي مفهوم عشق و انتزاعي بودن آن معمولاً بحث درمورد آن به كليشه‌هاي ذهني خلاصه مي‌شود و درمورد اين كلمه ضرب‌المثل‌هاي زيادي وجود دارد، از گفته ويرژيل يعني «عشق همه جا را تسخير مي‌كند» گرفته تا آواز گروه بيتلز يعني «همه چيزي كه به آن احتياج داري عشق است». برتراند راسل عشق را يك «ارزش مطلق» مي‌داند كه در برابر ارزش نسبي قرار دارد.[۱۴]

    انواع عشق

    عشق حيراني - اصطلاح حيراني (Agape) توسط مسيحيان اوليه (و به خصوص يونانيان، ريشه اين كلمه يوناني است) براي اشاره به پذيرش بي‌قيد و شرط و دوست داشتن يك فرد اطلاق شده‌است. اين نوع از عشق بر اساس تصميم و نه احساسات شكل مي‌گيرد.
    عشق با وقار - نوعي رفتار مودبانه و موقرانه كه در اواخر قرون وسطي در مورد خانم‌ها و عاشقان آن‌ها به كار مي‌رفت.
    عشق دروغين - نوعي عشق نادرست با هدف كسب ماديات (مي توان مفهوم عشق را براي اين نوع، قائل نشد)
    عشق جنسي (eros) - ميل جنسي نسبت به يك فرد
    عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهرباني به آنها
    عشق آزاد - رابطه جنسي بر اساس انتخاب فرد كه محدود به ازدواج نمي‌شود
    شيفتگي - در عهد جديد به معناي عشق احساسي مشروط به كار مي‌رود يعني «دوستت دارم چون…»
    عشق افلاطوني – يك رابطه نزديك كه درآن رابطه جنسي وجود ندارد يا سركوب يا محدود شده‌است.
    عشق ظاهري - رابطه عاشقانه‌اي كه در آن پختگي لازم وجود ندارد و «راستين» نيست. اين كلمه داراي بار معنايي منفي است و تأكيد دارد كه عشق در دوران جواني معمولاً كمتر راستين و واقعي است.
    عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا يا مذهب
    عشق رومانتيك ـ علاقه‌اي كه تركيبي از صميميت و ميل جنسي است
    عشق راستين - عشق بدون قيد و شرط يا انگيزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها يا عقايدش. همچنين به عشق بي‌قيد و شرط اشاره دارد.
    عشق يك طرفه - مهر عاطفه‌اي كه يك طرفه‌است
    شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمايل به ارضاي نفس.
    عشق لحظه‌اي - عشقي كه در لحظه‌اي كه فرد براي اولين بار با فردي تماس مي‌گيرد به وجود مي‌آيد. از اين عشق به مراتب در داستانها و ادبيات ياد شده‌است و به “ love at first sight ” معروف است.
    عشق مستلزم فداكاري - فداكاري و گذشتن از جان يا چيز با ارزش ديگري برمبناي عشق.[۱۵]
    عشق اساطيري - به عشق‌هاي داستاني و سرشار از شور و هيجان به معشوق رسيدن عشق اساطيري مي‌گويند[۱۶]

    تقسيم‌بندي انواع عشق

    عشق طبعي و عشق روحاني و عشق الهي - در عشق طبعي عاشق معشوق را از براي خود خواهد. در عشق روحاني عاشق معشوق را هم از براي خود و هم از براي معشوق خواهد. در عشق الهي عاشق معشوق را نه براي خود بلكه براي معشوق مي‌خواهد.[۱۷]
    عشق حقيقي و عشق مجازي - عشق مجازي از حسن صوري پيدا مي‌شود و مانند آن ناپايدار است. از اين عشق حاصلي جز بقاي نسل باقي نمي‌ماند. اين عشق از تصعيد و تلطيف ميلي جنسي پيدا مي‌شود. اما عشق حقيقي يا عشق الهي، فيض و جذبه‌اي است كه از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود مي‌آيد.[۹]
    عشق عرفاني
    اروس (eros): عشق شهواني - عشق به زيبايي - فاقد منطق - عشق فيزيكي كه بواسطه جذابيت و كشش‌هاي جسماني يا ابراز آن بطور فيزيكي نمايان مي‌گردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و به سرعت فروكش مي‌كند.
    لودوس (ludus): عشق تفنني - اين عشق بيشتر متعلق به دوران نوجواني مي‌باشد - عشق‌هاي رمانتيك زودگذر - لودوس ابراز ظاهري عشق مي‌باشد - كثرت گرا نسبت به شريك عشقي - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمي‌گرداند -رابطه دراز مدت بعيد بنظر مي‌رسد.
    فيلو (philo): عشق برادرانه - عشقي كه مبتني بر پيوند مشترك مي‌باشد -عشقي كه بر پايه وحدت و همكاري بوده و هدف آن دستيابي به منافع مشترك مي‌باشد.
    استورگ (storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگراني نسبت به منافع متقابل - در اين عشق همنشيني و همدمي بيشتر نمايان مي‌باشد - صميمانه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پايدار و بادوام - فقدان شهوت.
    پراگما (pragma): عشق منطقي - اين مختص افرادي است كه نگران اين موضوع مي‌باشند كه آيا فرد مقابلشان در آينده پدر يا مادر خوبي براي فرزندانشان خواهند شد؟ عشقي كه مبتني بر منافع و دورنماي مشترك مي‌باشد - پايبند به اصول منطق و خردگرا مي‌باشد - همبستگي براي اهداف و منافع مشترك.
    مانيا (mania): عشق افراطي - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگيز - شيفتگي شديد به معشوق - اغلب فاقد عزت نفس -عدم رضايت از رابطه - مانند وسوسه مي‌ماند و مي‌تواند به احساسات مبالغه آميز و افراطي منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.
    اگيپ (agape): عشق الهي - عشق فداكارانه و از خودگذشته-عشق نوع‌دوستانه (تمايل انجام دادن كاري براي ديگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر
    ساغر (saghar): تركيبي از با ارزشترين عشق‌ها -ديوانگي-جنون (تمام لحظات به ياد معشوق بودن)-بي خوابي و كابوس شبانه-

    دست به هركار زدن (حتي خودكشي به خاطر معشوق).
    عشق عرفاني
    نوشتار اصلي: عشق عرفاني

    عشق از مسائل بنيادين عرفان و تصوف اسلامي است، چندانكه بدون در نظر گرفتن آن، عرفان و حكمت متعاليه قابل فهم نيست. البته عشق ار مقولاتي است كه تعريفش به ذات، ناميسر است و كنه‌اش در غايت خفا و پوشيدگي است.

    عشق از مصدر عَشق(=چسبيدن والتصاق) است. به گياه پيچك عَشَقه گويند زيرا بر تنه درخت مي‌پيچد و بالا مي‌رود و آن را خشك مي‌كند؛ و اين تمثيل حالت عشق است كه بر هر دلي عارض شود احوال طبيعي او را محو مي‌كند.[۱۸]

    مورخان از رشد تدريجي تصوف سخن گفته‌اند كه باعرفان زهدي و خوفي آغاز و به‌تدريج به عشق و دلسپردگي تبديل مي‌شود و سرانجام بر معرفت و شناخت باطني تأكيد مي‌كند. نويسندگان زيادي دربارهٔ عشق نوشته‌اند از رابعه وحلاج تا غزالي و به خصوص برادرش احمد غزالي وبعدها عين القضات همداني وعطار نيشابوري، اما ابن عربي و جلال الدين محمد مولوي، هرچند در دو جريان متفاوت، در صدر شرح دهندگان عشق بوده‌اند.

    عشق دركلام افلاطون

    افلاطون گويد: عشق، واسطه انسان‌ها و خدايان است و فاصله آن‌ها را پُر مي‌كند.

    همو گويد: عشق در همه كائنات جاري است.

    او مي‌گويد: عشق پيوند دهنده همه جهان است.[۱۹]
    هفت وادي - اثر بهاءالله

    عشق هستي قبول نكند و زندگي نخواهد حيات در ممات بيند و عزّت از ذلّت جويد بسيار هوش بايد تا لايق جوش عشق شود و بسيار سر بايد تا قابل كمند دوست گردد مبارك گردني كه در كمندش افتد و فرخنده سري كه در راه محبّتش بخاك افتد. پس اي دوست از نفس بيگانه شو تا به يگانه پي بري و از خاكدان فاني بگذر تا در آشيان الهي جاي‌گيري نيستي بايد تا نار هستي برافروزي و مقبول راه عشق شوي. نكند عشق نفس زنده قبول نكند باز موش مرده شكار عشق در هر آني عالمي بسوزد و در هر ديار كه علم برافرازد ويران سازد در مملكتش هستي را وجودي نه و در سلطنتش عاقلان را مقرّي نه نهنگ عشق اديب عقل را ببلعد و لبيب دانش بشگرد هفت دريا بياشامد و عطش قلبش نيفسرد و هل من مزيد گويد از خويش بيگانه شود و ازهر چه در عالم است كناره گيرد. با دو عالم عشق را بيگانگي اندر او هفتاد و دو ديوانگي صد هزار مظلومان در كمندش بسته و صد هزار عارفان به تيرش خسته هر سرخي كه در عالم بيني از قهرش دان و هر زردي كه در رخسار بيني از زهرش شمر جز فنا دوايي نبخشد و جز در وادي عدم قدم نگذارد و لكن زهرش در كام عاشق از شهد خوشتر و فنايش در نظر طالب از صد هزار بقا محبوب‌تر است. پس بايد به نار عشق حجابهاي نفس شيطاني سوخته شود تا روح براي ادراك مراتب سيّد لو لا ك لطيف و پاكيزه گردد.
    عشق در كلام مولانا
    هرچه گويم عشق را شرح و بيان
    چون به عشق آيم خجل باشم از آن

    كلام مولانا اساساً چيزي بجز عشق نيست، عشق مانند ساير اجزاء جهان حقيقتي است سيال و مواج و توقف و درنگ ناپذير، و در حقيقت عنايت و هدايتي است الهي و تفسير آن در دفتر و كتاب نگنجد.
    عشق جز دولت وعنايت نيست
    جز گشاد دل وهدايت نيست
    عشق را بوحنيفه درس نگفت
    شافعي را در او روايت نيست

    عشق در كلام روزبهان بقلي فسايي

    «عشق سيفي است كه از عاشق سر حدوث برمي‌دارد. عشق كمالي است كه از كمال حق است، چون در عاشق پيوندد، از صرف عبوديت و حدوثيت به جلال الهيت، ظاهر و باطنش ربّاني شود. ذكر موت بر ايشان روا نباشد. هر كه به عشق حق زنده باشد دگر موت بر وي راه نيابد.»[۲۰]

    عشق در كلام بايزيد بسطامي

    «هركه را محبت حق بكشد ديت او ديدار حق است، و هركه را عشق حق او را بكشد ديت او همنشيني با حق است.» (به نقل از عوارف المعارف، سهروردي)
    تا رفت ديده و دل من در هواي عشق بنمود جا به كشور بي منتهاي عشق
    وارسته گشت و صرفنظر كرد از دو كون اينسان شود كسي كه دهد دل براي عشق
    ما راست عشق و هركه به عالم جز اين بود بيگانه باشد او، نشود آشناي عشق
    (به نقل از نامه دانشوران ناصري، جلد ۴)[۲۱]

    عشق در كلام شاه نعمت‌الله ولي

    تن به جان زنده است و جان از عشق در بدن روح ما روان از عشق
    عشق داند كه ذوق عاشق چيست باز جو ذوق عاشقان از عشق
    هرچه در كاينات موجود است جُـود عشق است و باشد آن را عشق
    عاشقان عشق را به جان جويند عاقلان اند غافلان از عشق
    نعمت‌الله كه مير مستان است مي‌دهد بنده را نشان از عشق[۲۲]

    عشق در كلام جواد نوربخش

    «صوفي در پيشگاه حق به تسليم و رضا مي‌ايستد كه: من راضي به رضاي توأم و بدون آنكه هيچ گونه توقعّي داشته باشم از روي محبت به تو عشق مي‌ورزم و در انديشه پاداشي نيستم. برهمين اساس است كه عشق صوفيان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و بركنار از ترس و وحشت است كه صوفي خواست و تمنّايي ندارد و قهر و جفاي او را همان اندازه مي‌پسندد كه وفايش را، معدودي از صوفيان در طريق عشق و دوستي به مرحله‌اي رسيده‌اند كه در معشوق (حق) فنا شده‌اند و مولانا در حقشان فرموده‌است:
    جمله معشوق است و عاشق پرده‌اي زنده معشوق است و عاشق مرده‌اي[۲۳]

    «عشق نتيجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقيقت محبت صفت ارادت حق است كه از صفات ذات مي‌باشد. چون عشق به عام تعلق گيرد، آن را ارادت گويند، و آفرينش موجودات نتيجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گيرد، آن را رحمت گويند، چون به اخص تعلق گيرد، آن را نعمت گويند و اين نعمت ويژه انسان است و مرتبه تمامي نعمت منعم».[۲۴]
    اساس آفرينش (از ديوان نوربخش)
    بي عشق جهان بلاست يكسر ناكامي و ابتلاست يك سر
    آن كس كه به عشق آشنا نيست بيگانه به چشم ماست يك سر
    عشق است اساس آفرينش هرچيز از آن به پاست يك سر
    بي عشق حيات هيچ و پوچ است بيهوده و نارواست يك سر
    هر دل كه نسوزد از غم عشق جاي هوس و هواست يك سر
    گر اهل دلي به عشق رو كن نا سوخته دل بلاست يك سر
    عمري دل نوربخش با عشق آسوده ز ماسواست يك سر

     

    نداي عشق (از ديوان نوربخش)
    ماييم در سراچه هستي گداي عشق خدمتگزار عالم و آدم براي عشق
    از پا فتاده‌ايم مگر حق مدد كند تا طي كنيم راه وصالش به پاي عشق
    در مردم زمانه صفايي نديده‌ايم خو كرده‌ايم از دل و جان با صفاي عشق
    با پاي بي نشاني و با حال بي‌خودي شايد رسيم در حرم كبرياي عشق
    در كشتي اميد به گرداب حيرتيم ما را مگر نجات دهد ناخداي عشق
    از ما مپرس مسئله كفر و دين دگر كفر است در طريقت ما ماسواي عشق
    از ملك عقلِ خيره بشدّت دلم گرفت اي بخت همّتي كه پرم در هواي عشق
    در خانه من و تو بجز دردسر نبود بايد پناه برد به دولتسراي عشق
    اي نوربخش گوش سر خويش را ببند تا بشنوي به گوش دل خود نداي عشق
    عشق در نزد غربي‌ها و مقايسه آن با نظر صوفيه

    «عشق در ذهن غربيان معمولاً به عنوان كششي تلقي مي‌شود كه موجب محبت انسان به همنوعان او مي‌گردد و در نوع عالي آن باعث جلب افراد انسان به سوي حقيقت مي‌باشد. از نظر غربي‌ها عاشق بايد بياموزد كه چگونه دوست داشته باشد. اما اين نحوه تلقي براي صوفيه بسيار ابتدايي است. عشق براي صوفي از جمله عواطف نيست، بلكه جذبه‌اي است الهي. در تصوف وقتي صحبت از عشق الهي به ميان مي‌آيد منظور كششي است كه از جانب حق متوجه صوفي مي‌شود و صوفي را به حق مي‌كشاند؛ بنابراين تأكيد نه بر كوشش عاشق بلكه بر كشش حق است. به همين دليل صوفيه گفته‌اند كه: عشق آمدني است و مانند سيلي است خروشان، و صوفي منتظر است تا اين سيل در رسد و او را با خود ببرد. به قول مولوي:

    ماهيت عشق از نگاه اسلام
    عاشقان در سيل تند افتاده‌اند برقضاي عشق دل بنهاده‌اند[۲۵]
    ديدگاه‌هاي علمي

    در طول تاريخ دو مقوله فلسفه ودين بيشترين مطالب را راجع به مفهوم عشق بيان كرده‌اند. درقرن گذشته روانشناسي در مورد عشق به وفور اظهار نظر كرده‌است. امروزه علوم روان‌شناسي تكاملي، زيست‌شناسي تكاملي، مردم‌شناسي، علم اعصاب و زيست‌شناسي در مورد ماهيت عشق و عملكرد آن بحث‌هاي زيادي را مطرح كرده‌اند. در مدل‌هاي زيست‌شناسي مربوط به جنسيت، عشق به عنوان يك غريزه موجود در پستانداران همانند گرسنگي و تشنگي مطرح شده‌است. روانشناسي عشق را پديده‌اي اجتماعي و فرهنگي قلمداد مي‌كند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف، مدل مثلثي عشق را مطرح كرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صميميت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صميميت رازها و جزئيات زندگي شخصي خود را براي يكديگر بازگو مي‌كنند. صميميت معمولاً در دوستي يا عشق رومانتيك بروز مي‌كند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت يا رابطه جنسي سومين قالب عشق است كه مهمترين پارامتر محسوب مي‌شود. يلا اين مدل را اندكي تغيير داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفساني و شهوت رومانتيك تقسيم‌بندي كرد.[۲]
    تفاوت عشق و شهوت

    محققان دانشگاه شيكاگو مي‌گويند حركات چشم نشان مي‌دهد كه به چه كسي به چشم شريك و معشوق آينده نگاه مي‌كنيد و چه كسي به عنوان شريك جنسي، نظرتان را گرفته‌است. تحقيقات قبلي كه زير نظر خانم كاسيوپو صورت گرفته نشان داده بود كه عشق و ميل جنسي نقاط مختلفي را در مغز فعال مي‌كنند. تحليل داده‌ها نشان داد در نگاه عاشقانه چشم روي صورت متمركز و ثابت مي‌ماند اما در نگاه شهواني چشم، از صورت به سمت ديگر اعضاي بدن حركت مي‌كند و بر روي بدن ثابت مي‌شود. دكتر كاسيوپو مي‌گويد اين بررسي نشان مي‌دهد كشش جنسي تا حدي محصول تجربيات صرفاً حسي (sensory) است اما عشق انعكاس انتزاعي‌تر اين احساسات است.[۲۶]

    در عقايد پيشينيان نيز همان‌طور كه در ماهي (صورت فلكي) ديده مي‌شود مردم دو ماهي جدا از هم را درنظر مي‌گرفتند كه يكي نماد عشق و ديگري نماد شهوت بوده و در آلفاي اين صورت فلكي، ستاره رشا (به معني ريسمان)، در هم گره مي‌خوردند.
    منشأ شيميايي
    اين نوشتار يا بخش، مفهوم كامل و روشن را نمي‌رساند. لطفاً با ويرايش كردن يا افزودن جزئيات بيشتر به بهبود مقاله كمك كنيد و سپس اين برچسب را برداريد.

    بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامي كه فرد عشق خود را بروز مي‌دهد، تعدادي عنصر شيميايي در مغز فرد فعال مي‌شوند. اين مواد شيميايي عبارتند از: تستسترون، استروژن، دوپامين، نوراپي نفرين، سروتونين، اكسي‌توسين و وازوپرسين. درهنگام برقراري رابطه جنسي يا احساسات شهواني ميزان تستسترون و استروژن در مغز افزايش پيدا مي‌كند. معمولاً دوپامين، نوراپي نفرين و سروتونين در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تري دارند. به نظر مي‌رسد اوكسي توسين و وازوپرسين به روابط پردوام و قوي ارتباط دارند. در دسامبر ۲۰۰۵، دانشمندان ايتاليايي در دانشگاه پاويا متوجه شدند كه وقتي فرد براي اولين بار عاشق مي‌شود، ميزان مولكولي كه به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته مي‌شود افزايش مي‌يابد اما پس از يكسال ارتباط بين طرفين مقدار اين مولكول به حالت اول بر مي‌گردد. «سطح NGF در افرادي كه عاشق بودند بسيار بيشتر بود (P<۰٫۰۰۱) [به‌طور متوسط ۲۲۷(۱۴)Pg/ml] و اين مقدار در مورد افرادي كه رابطه دراز مدتي را تجربه كرده‌اند و افرادي كه هيچ ارتباط عاشقانه‌اي نداشته‌اند به ترتيب برابر [۱۴۹(۱۲)pg/ml], [۱۲۳(۱۰)pg/ml] بود. همچنين ميان ميزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگي معني داري وجود داشت (r=۰٫۳۴ ,p=۰٫۰۰۷). درغلظت بقيه NTها هيچ تفاوتي مشاهده نشد. در ۳۹ مورد كه فرد بعد از ۱۲ تا ۲۴ ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ كرده بود اما به عقيده خودشان وضعيت رواني شان نسبت به زمان آشنايي تفاوت كرده بود سطح NGF كاهش يافته بود و تقريباً برابر سطح NGF گروه كنترل بود.»[۲۷]
    مراحل عاشق شدن

    عاشق شدن يك فرايند شيميايي است. وقتي فردي عاشق مي‌شود، مجموعه‌اي از واكنش‌ها در بدن او رخ مي‌دهد. به عقيده كارشناسان اين تغيير و تحولات شيميايي تضمين‌كننده بقاي گونه انسان هاست. نشانه‌هاي عاشق شدن، كه شبيه بروز كردن علايم بيماري هاست، به وضوح قابل شناسايي است؛ از عرق كردن دست‌ها گرفته تا از بين رفتن اشتها و حس سرخوشي و همچنين سرخ شدن گونه‌ها و تپش قلب. عشق مراحل مختلف دارد. شروع شدن هر كدام از اين مراحل با ترشح مجموعه‌اي از مواد شيميايي همراه است كه واكنش‌هاي فيزيكي خاصي را سبب مي‌شود. محققان مجموعه‌اي از تركيبات شيميايي را شناسايي كرده‌اند كه در هر كدام از اين مراحل ترشح مي‌شوند.[۲۸]

    مرحله اول
    حس جنسي

    حس شهوت نتيجه ترشح هورمون‌هاي جنسي تستوسترون و استروژن است. تستوسترون ويژه مردان نيست. مشخص شده كه اين هورمون در نيروي جنسي زنان هم تأثير عمده‌اي دارد.

    مرحله دوم
    جذب شدن

    اين مرحله وقتي است كه آدم‌ها عاشق مي‌شوند و ديگر به هيچ چيز ديگر فكر نمي‌كنند. آن‌ها ممكن است حتي كم اشتها و كم خواب شوند و روزانه ساعت‌ها به عشق جديدشان فكر كنند. در مرحله جذب شدن به فرد مقابل، گروهي از مواد شيميايي از گروه پيام‌رسان‌هاي عصبي (neuro-transmitters) به نام مونو آمين نقش مهمي دارد. اين مواد عبارتند از:

    دوپامين: كه با مصرف كوكائين و نيكوتين هم مي‌تواند فعال شود.

    نوراپي‌نفرين: كه به نام آدرنالين هم شناخته مي‌شود و افزايش آن در بدن مي‌تواند سبب عرق كردن و تپش قلب شود.

    سروتونين: يكي از مهمترين تركيبات شيميايي عشق است كه مي‌تواند ما را به‌طور موقت به حالت ديوانگي برساند.

    مرحله سوم
    حس وابستگي

    اگر قرار باشد رابطه‌اي ادامه يابد، وابستگي، حسي است كه بعد از جذب شدن به يك نفر ايجاد مي‌شود و در صورتي كه مرحله جذب شدن همچنان ادامه يابد، مي‌تواند منجر به توليدمثل شود.

    در اين مرحله دو هورمون توسط دستگاه عصبي ترشح مي‌شود كه در بروز حس وابستگي اجتماعي نقش دارد:

    وازوپرسين: ماده شيميايي اي كه در مرحله تعهد طولاني مدت نقش دارد. آزمايش‌هايي كه روي موش‌هاي آفريقايي انجام شده، نشان مي‌دهد كه كاهش وازوپرسين در مردان به سرعت سبب بدتر شدن رابطه بين شريك‌هاي زندگي و كاهش وفاداري مي‌شود.

    اكسي‌توسين: اين ماده به هنگام زايمان از غده هيپوتالاموس ترشح مي‌شود و به خروج شير از پستان كمك مي‌كند. از جمله كاركردهاي ديگر اين هورمون كمك به ايجاد پيوندي قوي بين مادر و فرزند است. اين هورمون در لحظه اوج لذت جنسي در هر دو جنس ترشح مي‌شود و اعتقاد بر اين است كه باعث محكم تر شدن رابطه بين بزرگسالان نيز مي‌شود.
    ابعاد عشق

    عشق داراي سه بعد است:[۲۹]

    صميميت: احساس تعلق خاطر، وابستگي، دلتنگي و بي‌قراري در غيبت يار، آشكار كردن رازها و مخفي نكردن اسرار، بي مرزي و ارتباط دائم.
    تمناي جنسي و عاطفي: تحريك جنسي توسط معشوق و لذت بخش بودن هر ارتباط فيزيكي و همچنين تمناي دائم نوازش و توجه توسط معشوق كه موجب ارضاي كامل و لذتبخش جنسي ـ رواني مي‌شود.
    همدلي: همراهي و همنوايي و اشتراك نظر كامل، در كوتاه مدت هر گونه تصميم و انتخاب فرد منوط به ابراز نظر طرف ديگر مي‌شود و در دراز مدت هر گونه برنامه‌ريزي براي آينده با مشاركت كامل دو طرف صورت مي‌گيرد.

    ميزان عشق بستگي مستقيم به قدرت و باروري هر يك از اين ابعاد سه‌گانه مثلت عشق دارد هر چقدر ابعاد اين مثلث افزايش يابد، عشق قدرت و گستردگي و تأثير بيشتري در زندگي دو طرف خواهد داشت.

    براساس اين نظريه انواع ديگر روابط ميان افراد بشر نيز مورد نظر قرار گرفته‌اند:

    ـ رابطه معمولي: فقدان همه ابعاد عشق كه شامل تمام روابط بشر با ديگران مي‌شود.

    ـ دوست داشتن/ دوستي: دو طرف نوعي از صميميت را دارند اين رابطه به دوستي صميمي منجر مي‌شود.

    ـ عشق جنسي: در غياب دو بعد ديگر عشق، تحريك جنسي و رابطه جنسي پس از مدتي ممكن است بدون ارتقاء با دو بعد ديگر بي هيچ نتيجه‌اي خاتمه يابد.

    ـ عشق تهي: اين نوع رابطه معمولاً در ازدواج‌هاي از پيش تعيين شده كه خانواده‌ها بر دو طرف تحميل مي‌كنند رخ مي‌دهد و تنها داراي بعد همدلي است.

    ـ عشق رومانتيك: در اين نوع رابطه بين دو نفر تمنا و ارضاي جنسي به همراه صميميت وجود دارد اما هنوز منجر به همدلي نشده.

    ـ عشق همدلانه: معمولاً رابطه‌اي بين فرزندان و والدين و برادران و خواهران يا برخي ديگر از اعضاي نزديك خانواده يا دوستان بسيار صميمي است كه دو بعد صميميت و همدلي را دارد.

    ـ عشق ابلهانه: هنگامي كه همدلي و ارضاي جنسي وجود دارد اما صميميت و اعتماد متقابل وجود ندارد، اين رابطه معمولاً دوام چنداني ندارد و منجر به تكامل و رشد زندگي دو زوج نمي‌شود.

    ـ عشق بارور: تنها رابطه عاشقانه تكامل يابنده‌اي است كه هر سه بعد عشق در روابط دو زوج بطور كامل و كافي وجود دارد و دو نفر با اتكاء به آن مي‌توانند زندگي مشترك خود را آغاز كنند.
    ديدگاه‌هاي فرهنگي

    اگرچه در مورد تعريف عشق و ماهيت آن در بين فرهنگ‌هاي مختلف تشابهاتي وجود دارد و اغلب فرهنگ‌ها عشق را نوعي تعهد، دلسوزي، شفقت و شهوت مي‌دانند كه در همه انسان‌ها وجود دارد، اما ميان اين فرهنگ‌ها اختلافاتي هم وجود دارد. براي مثال در هند كه معمولاً ازدواج طبق روال تعريف شده و سنتي صورت مي‌گيرد اعتقاد برآن است كه عشق ضرورت اوليه براي ازدواج نيست و عشق پس از ازدواج به وجود مي‌آيد؛ درحاليكه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است. در ايران براي بيان پديده عشق واژگان زيادي بچشم مي‌خورد، كه برخي از زمان‌هاي دور وجود داشته‌است. در متون اوستا و در گاتاها بارها از مهر و دوستي سخن ميان رفته و در متون به جاي مانده از زبان پارسي ميانه هم وجود دارد. واژگاني مانند آغاشه در اشعار رودكي بچشم مي‌خورد. مهر و عشق و آغاشه و شيفتگي و ايشكاي و دلدادگي و شيدايي همه از واژگاني هستند كه در ايران زمين براي پديده عشق به كار رفته يا مي‌رود. در اشعار هم بخشي از داستان‌هاي شاهنامه يا اشعار نظامي گنجوي و خواجوي كرماني و عيوقي و جامي و وحشي بافقي و اهلي شيرازي و… به بيان داستانهاي عاشقانه پرداخته و بسياري شعرا هم به بررسي ماهيت عشق در حالتي جدا از اوصاف صوفيه كاركرده‌اند مانند حافظ و سعدي و باباطاهر و خيام و رودكي كه هم غزل و هم رباعي عاشقانه و سوزناك دارند و هم به بررسي ماهيت و كارآمدي عشق پرداخته‌اند. در ادبيات صوفيه هم كه راه رسيدن به خدا و حق پاكي و محبت است براي جذب در راه خدا و جدايي از دنيا علاقه‌هاي ذاتي به خدا را در درون خود مي‌پروردند و به حالتي از جذب در راه حق مي‌رسيدند كه بدان عشق عرفاني مي‌گفتند و اشعار بيشماري در همين مورد عشق سراييده‌اند كه معشوق خود را خدا مي‌دانستند. مولوي و عطار و ابوسعيد ابي الخير و سنايي غزنوي از اين دسته شاعران هستند. پاره‌اي از شاعران مدح گوي درباري در وصف ممدوحان خود از عبارات و مثل‌هاي عاشقانه زيادي استفاده نموده‌اند. انوري و عنصري و عسجدي و فرخي سيستاني هم ازين دست شاعران هستند.[۳۰]
    ديدگاه‌هاي مذهبي

    عشق در اديان اوليه تركيبي از تعهد جاذبه‌اي و عبادي به نيروهاي طبيعت بود (مشركان چند خدايي). بعدها در اديان جديدتر اين جذبه به سوي اشياء واحد و انتزاعي مانند خداوند، قانون، كليسا، و دولت سوق پيدا كرد (تك خدايي). ديدگاه سوم در اين زمينه به ديدگاه وحدت وجود معروف است و ادعا مي‌كند همواره بين آنكه مي‌پرستد و آن‌كه پرستيده مي‌شود تفاوت وجود ندارد. عشق حقيقتي است كه ما بر اساس آن در طي زمان خود را ناصحيح به صورت موجودي منزوي تفسير مي‌كنيم.
    اسلام

    قرآن در سورهٔ روم آيهٔ ۲۱ چنين آورده‌است:

    و از نشانه‌هاي خداوند اينكه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد، تا در كنار آن‌ها آرامش يابيد، و در ميانتان دوستي و رحمت قرار داد، آري در اين [نعمت] براي مردمي كه مي‌انديشند قطعاً نشانه‌هايي است.

    بر اساس ديدگاه مراجع شيعه، بيان عشق ميان دختر و پسر (بدون قصد ازدواج) گناه است، چرا كه ترس افتادن به گناه و ايجاد مشكلات ديگر در ميان است، وليكن خواستگاري براي ازدواج مانعي ندارد.[۳۱] تا وقتي كه نگراني از بروز گناه و فساد جنسي، در ميان نباشد، داشتنِ صرفِ محبت و عشقِ قلبي اشكالي ندارد.

    از احاديث پيامبر اسلام است كه: «اگر مرد به زن خود بگويد «تو را دوست دارم» هرگز اين كلام از دل و ذهن زن خارج نمي‌شود و همواره در خاطر او باقي مي‌ماند»[۳۲]

    در احاديثي كه از امامان شيعه نقل شده كه بايد عشق و دوستي نسبت به همه موجودات داشته باشيد تا آنجا كه حتي اگر شما سوار بر اسب خود به چشمه و رود آبي رسيديد و هم شما و هم حيوان تشنه بوديد ابتدا بايد حيوان را سيراب نماييد و بعد خود آب بنوشيد.
    مسيحيت
    اين بخش به هيچ منبع و مرجعي استناد نمي‌كند. لطفاً با افزودن يادكرد به منابع قابل اعتماد برطبق اصول تأييدپذيري و شيوه‌نامهٔ ارجاع به منابع، به بهبود اين بخش كمك كنيد. مطالب بدون منبع ممكن است به چالش كشيده و حذف شوند.

    در انجيل از عشق به عنوان مجموعه‌اي از اعمال و رفتارها نام برده شده‌است كه معنايي وسيع‌تر از ارتباط احساسي دارد. عشق مجموعه‌اي از رفتارهاي انسان است كه انسان بر اساس آن‌ها عمل مي‌كند. در انجيل به افراد سفارش شده كه علاوه بر معشوق خود و حتي دوستانشان دشمن خود را نيز دوست داشته باشند. در انجيل از اين عشق فعال در قرنتيان ۸–۴: ۱۳ سخن به ميان آمده‌است:

    عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمي‌كند، هرگز به خود نمي‌بالد، مغرور نيست. گستاخ نيست و خودخواه نيست، به سادگي خشمگين نمي‌شود، خطاهاي ديگران را به خاطر نمي‌سپارد. عشق از همدمي با شيطان لذت نمي‌برد بلكه دوست دار حقيقت است. همواره حافظ است، همواره به ديگران اعتماد دارد، همواره اميدوار است و همواره پاينده است. عشق هرگز شكست نمي‌خورد.

    مباحث مربوط به تعريف عشق

    در اغلب لغت‌نامه‌ها «عشق» به عنوان علاقه شديد يا انس قلبي تعريف مي‌شود.[۳۳]

    به‌طور كلي «علاقه» يك حالت ذهني يا احساسي است كه در طي آن فرد براي كسي يا چيزي نگران و دلواپس است. همچنين توجه و علاقه به كسي همواره با عدم قطعيت مسئوليت پذيري و درك مخاطب همراه است و عامل ايجاد اضطراب است. مراقبت از اشياء مانند يك خانه معمولاً به صورت نگهداري و محافظت از آن‌ها يا پذيرش مسئوليت در قبال آن‌ها همراه است.

    «دوستي» - رابطه يا همكاري مناسب بين دو فرد.
    «وصال» - ذوب شدن عاشق در معشوق؛ حالت نهايي عشق راستين.
    «خانواده» - افرادي كه از طريق اصل و نسب با يكديگر ارتباط دارند.
    «پيوند روحي» - رابطه بين فرد و فردي كه جزئي از وجود وي است.

    توماس جاي آورد عشق رايك عمل اختياري مي‌داند كه پاسخي احساسي به ديگران (مانند خدا) است و با هدف ارتقاء شخصيت صورت مي‌پذيرد. آورد تعريف خود را در زمينه‌هاي ديني، فلسفي، و علمي قابل استفاده مي‌داند. عشق يعني با خدا تنها شدن.
    معشوق در ادب فارسي
    معشوق در ادب فارسي كنايه از فردي است كه مورد عشق قرار گرفته، در مقابل وي عاشق قرار دارد. عموماً استنباط ما از معشوق، زن است. عشق در ادبيات داراي مراحل و سلسله مراتبي است كه عاشق واقعي كسي است كه جان خود را در راه شناخت معشوق از دست بدهد

    منبع

     

    آهنگ هاي پاپ ايراني در سده ۱۹ ميلادي

    موسيقي پاپ ايراني موسيقي پاپي است كه خاستگاه آن ايران مي‌باشد

    دانلود مجموعه معروف ترين آهنگ هاي پاپ جديد و قديمي



    سال‌هاي نخست موسيقي پاپ

    آهنگ هاي پاپ ايراني در سدهٔ ۱۹ ميلادي و در دوران پادشاهي قاجاريان زاده شد، و پس از نوآوري پديدهٔ راديو، گسترش يافت

    بازار موسيقي ايران، پيش از دههٔ ۵۰ ميلادي، در دست خوانندگان موسيقي كلاسيك ايراني بود موسيقي پاپ ايراني، با روي‌كارآمدن و درخشش هنرمنداني مانند ويگن كه «سلطان» پاپ و جاز ايران شناخته مي‌شد، و به‌كارگيري سازها و شيوه‌هاي موسيقي غربي، دگرگون شد ويگن، نخستين كسي بود كه گيتار را در موسيقي ايراني نواخت و نخستين ترانهٔ او مهتاب سرآغاز يك دگرش در موسيقي ايراني بود

    عارف، ابي، اندي، حسن شماعي‌زاده، داريوش، دلكش، سوزان روشن، عماد رام، فرامرز اصلاني، فرهاد، گوگوش، ليلا فروهر، معين، مهستي، و هايده‎، برخي از چهره‌هاي كهن موسيقي پاپ ايران هستند. اسفنديار منفردزاده، انوشيروان روحاني، جهانبخش پازوكي، حسن شماعي زاده، سياوش قميشي، صادق نوجوكي، فريد زلاند، محمد حيدري، منوچهر چشم‌آذر، و واروژان، از آهنگسازان اين دوران بودند همچنين، اردلان سرفراز، ايرج جنتي عطايي، و شهيار قنبري، از ترانه‌سرايان نسل نوي اين دوران بودند

    آهنگ هاي پاپ پس از انقلاب ۱۳۵۷

    پس از انقلاب ۱۳۵۷، از بسياري از زمينه‌هاي هنري جلوگيري شد، و بسياري از هنرمندان ناچار شدند به رها كردن پيشهٔ خود يا دنبال كردن آن در بيرون از كشور. تا پيش از انقلاب ۱۳۵۷، هارموني‌هاي به‌كاررفته در موسيقي پاپ ايران، بر پايهٔ رديف موسيقي كلاسيك ايراني بودند. با كنار رفتن بسياري از آهنگسازان، موسيقي پاپ ايراني دچار يك دگرگوني شد.

    آهنگ پاپ در ايران، در دههٔ نخست جمهوري اسلامي، سراسر ناپديد شد، ولي پس از جنگ هشت‌ساله با عراق، با رويكردي جداسر از موسيقي بيرون از مرزها، دوباره پديدار شد بيژن خاوري، پرويز طاهري، حسن همايونفال، حميد غلامعلي، عباس بهادري، مهدي سپهر، و مهرداد كاظمي، از چهره‌هايي بودند كه در «دوران سازندگي» روي‌كار آمدند.

    موسيقي پاپ ، در «دورهٔ اصلاحات»، با گشايش در سياست‌هاي فرهنگي و هنري، پا به دوره‌اي ديگر گذاشت. در دههٔ نود ميلادي، براي پيشي گرفتن از موسيقي ايراني بيرون از كشور، سرپرستان زمينهٔ موسيقي برآن شدند كه كارهايي همسو با چارچوب قانوني خود توليد كنند.[۵] محمدعلي معلم دامغاني و فريدون شهبازيان، در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، انجمني را براي بررسي بازگشت و پيشرفت موسيقي پاپ برپا كردند.[۶] گروه آريان، خشايار اعتمادي، سعيد شهروز، شادمهر عقيلي، و محمد اصفهاني، از نخستين كساني بودند كه رسماً اجازهٔ كار پيدا كردند. حسين زمان، عليرضا عصار، قاسم افشار، و ماني رهنما، از ديگر خوانندگان پاپ اين دوره بودند. برخي از كارهاي آنان، در تلويزيون نيز پخش شد. اين كارها، گرچه هواداران و دنبال‌كنندگان گسترده‌اي داشتند، ولي از ديد برخي از منتقدان، هم در زمينهٔ تكنيك و هم درونمايه، ناخوش‌آيند بودند. فريدون شهبازيان نيز كناره‌گيري كرد و به منتقدان موسيقي پاپ رايج در ايران پيوست
    در سال ۱۳۷۷، براي نخستين بار پس از انقلاب ۱۳۵۷، جشنوارهٔ موسيقي پاپ برگزار شد.[۵] پس از آن، خوانندگان پاپ جوان‌تر، اين جريان را پيش بردند. به دنبال گسترش فناوري‌هاي نوين و دسترسي همگاني به اينترنت، گروه‌هاي زيرزميني موسيقي پاپ نيز آغاز به كار كردند

    منبع