بعد از انقلاب مانند بسياري از حوزههاي ديگر توليدات موسيقايي افزايش پيدا كرد اما بعد از دهه شصت اتفاقاتي افتاد و امروز به نوعي ما شاهد “قحطي ملودي” هستيم.»
اين جملهها از يك كارشناس موسيقي است دربارهي چرايي گسترش بازخواني آثار موسيقايي قديمي.
شنيدن ترانههاي خاطرهانگيز قديمي با صداي خوانندگان جديد چيز تازهاي به حساب نميآيد و تقريبا ميتوان گفت، تقريبا بيشتر خوانندههاي امروزي گريزي به آثار قديمي زدهاند كه گاهي با استقبال مخاطبان روبهرو شدند و گاهي هم انتقادهايي به آنها شده است.
يك نمونه نزديك اين قبيل بازخوانيها كه از اوايل دههي هشتاد گسترش يافت، به خواندن ترانه «سوغاتي» با شعري از اردلان سرفراز توسط رضا صادقي و علي لهراسبي بازميگردد كه به شكايت اين ترانهسرا از اين دو خواننده منجر شد.
بازخواني يك اثر خاطرهانگيز در نفس خود، موضوع بدي نيست اما بايد ديد چرا اينكار تا اين اندازه درايران باب شده است؛ در پاسخ به اين پرسش، دو فرضيه پيش رويمان قرار ميگيرد.
اول اينكه به دليل ايجاد نوستالژي در مخاطبان، آثار قديمي بازخواني مي شود يا در حالت دوم اينكه به دليل خلق نشدن اثري كه بتواند در اذهان عمومي جا خوش كند، خوانندهها دست به چنين كاري ميزنند.
رضا مهدوي ـ كارشناس و منتقد حوزه موسيقي ـ در اين زمينه به ايسنا ميگويد: بعد از انقلاب مانند بسياري از حوزههاي ديگر توليدات موسيقايي افزايش پيدا كرد، دانش بالا رفت و مراكز آموزش موسيقي زياد شد و مردم به فراگيري موسيقي در سطوح مختلف روي آوردند. حتي خانمها هم به اين حوزه وارد شدند و سازهايي را نواختند كه پيش از اين نمينواختند؛ اما بعد از دهه شصت اتفاقاتي افتاد و امروز ما به نوعي شاهد «قحطي ملودي» هستيم.
او ادامه ميدهد: اما اين دانش بيشتر تكنيكي است تا محتوايي؛ يعني اينكه هر روز آثار با كيفيتهاي عالي توليد ميشود اما به دل نمينشيند. چه در صدا و سيما، چه در بخش خصوصي يا جشنوارههاي دولتي وقتي يك ملودي را ميشنويمT نميتوانيم همزمان با آن سوت بزنيم يا آن را در حافظهمان نگه داريم و بيرون از سالن كنسرت دنبالش كنيم.
مهدوي با اشاره به نوازندگان خياباني كه جلوي درب سالنهاي كنسرت، مينوازند، اضافه ميكند: برعكس وقتي از تالار بيرون ميآيي، اين نوازندههاي خياباني هستند كه با آهنگ هاي قديمي و خاطرهانگيز گوش را نوازش ميدهند و مردم با رغبت هرچه را در جيبشان است به آنها تقديم ميكنند و فكر ميكنند كاش نوازندگان خياباني در تالار اجرا ميكردند؛ زيرا آنها را روان و مردمي ميدانند.
اين نوازنده سنتور بيان ميكند: موسيقياي كه امروز توليد ميشود تكنيكال، براي به رخ كشيدن دانش و عاري از هرگونه ملودي است. اين موضوع باعث ميشود اين موسيقيها «مردمي» نباشد؛ در اينجا «مردمي» به معناي پاپ نيست؛ بلكه موسيقي مردمي معادل «همهپسند» يا به قول استاد صالحاعلا «مردموار» است؛ مانند آنچه بنان ميخواند.
او تاكيد ميكند: آهنگسازهايي مانند همايون خرم، علي تجويدي و مرتضي محجوبي ملوديهايي را آفريدند كه ماندگار شد؛ جوانهاي امروز هم از آنجايي كه ميبينند موسيقيشان با وجود داشتن علم و سواد، كاربردي براي مردم ندارد و مورد استقبال نيست، آثار قديمي را كاور يا بازآفريني ميكنند.
مهدوي در ادامه ميگويد: اين موضوع تا جايي پيش ميرود كه خوانندههاي معروف نسل جوان ما بعد از دو يا سه آلبوم به سراغ خواندن آثار قديمي ميروند تا خودشان را تثبيت كنند. اگر ما اين كارها را از آنها بگيريم بيرحمانه ِميتوان گفت از خود چيزي براي عرضه ندارند؛ آنها وقتي اين كارها را ميخوانند، ثابت ميكنند نيازمند گذشته هستند تا جا پاي صداي خوانندگان قديمي كه بسيار مردمي بودند بگذارند، اما مانند آنها نميشوند. متاسفانه برخي از موزيسينها تصور ميكنند ايران سرزمين شعر است در صورتيكه شعر هم نوعي ديگر از بيان موسيقي است و اتفاقا هميشه موسيقي به كمك شعر آمده است و اينجاست كه ميگوييم اگر ملودي روان و پويا باشد اشعار و ترانهها نيز بر جان و دل مينشينند.
اين كارشناس موسيقي اظهار ميكند: همه اينها برميگردد به بخشي از فضاي اجتماعي و امنيت شغلي هنرمندان و اينكه نهادها و سازمانها برنامه و سياستگذاري براي رشد موسيقي كشور ندارند. جشنوارههاي ما جشنوارههاي «باري به هر جهت» است و براي آنها برنامهريزي و ريلگذاري وجود ندارد و يا اگر هم هست نخنما و پوسيده است. اينگونه يك اثر شاخص از رويدادها بيرون نميآيد تا براي سياستگذاريهاي سال بعد موسيقي، تبديل به منبع شود.
او بيان ميكند: در جشنواره موسيقي جوان كه خيلي پرطمطراق است و ميگويند استاتيد بزرگ موسيقي آن را داوري ميكنند به اين فكر نميكنند كه از آن ملودي بيرون بكشند. به طور كلي متوليان امر چه دولتي و چه خصوصي و حتي خود موسيقيدانان سعي ندارند در جامعه ايجاد نياز بكنند. البته بيشتر در قشر موزيسينهاي كلاسيك مغربزمين و كلاسيك ايراني اينگونه است. در سالهاي پيش از انقلاب آزمون موسيقي «باربد» برگزار ميشد، به واسطه شخصيتهاي برجسته موسيقايي كه درآن حضور داشتند، خيلي معتبر بود؛ تا جايي كه نوازندگان و خوانندگاني كه معرفي ميشدند از درجه اعتبار بالايي در جامعه برخوردار بودند مانند درجههاي هنري كه بعد از انقلاب به برخي هنرمندان داده ميشود.
مهدوي با اعتقاد به اينكه در كنار توليد، الگوسازي نيز بايد انجام شود، اضافه ميكند: اين الگوها در حال حاضر از بين رفته و خود جوانها نميتوانند الگوسازي كنند بنابراين مجبور ميشوند به آثار قديمي رجوع كنند.
او اظهار ميكند: موسيقياي فيلمي كه آن زمان توليد ميشد به دليل اينكه ملودي محور بود، با فيلم نيز عجين ميشد؛ «سلطان قلبها» يكشبه به جهان راه پيدا كرد و همچنان در محافل رسمي و غير رسمي مردم درخواست نواختن و خواندن آن را دارند. مانند واروژان يا اسفنديار منفردزاده كه آثار خوبي را در اين زمينه داشتند.
اين نوازنده درباره ماندگاري آثار قديمي ميگويد: اين، به دليل ماهيت وجودي در اين آثار بوده است؛ هنرمندان به معناي واقعي برخاسته از بطن مردم كوچه و بازار بودند و با آنها زندگي ميكردند. ترانهسرا، خواننده و آهنگساز با يكديگر عجين بودند در دوره گلها مرحوم (داود) پيرنيا كار بزرگي كرد و بايد از او به عنوان سياستمدار بزرگ راديو و موسيقي ايران ياد كرد.
او اضافه ميكند: همه امروز ميگويند كاش اركستر ملي جا پاي «اركستر گلها» بگذارد. گاهي مطرح ميشود كه قصد متوليان امر ادامه اين راه را ندارند چرا كه توانايي چنين كاري را ندارند؛ زيرا رپرتوار و نحوه كار اركستر گلها خط مشي و مفهومي را دنبال ميكرد.
اين مدرس دانشگاه در ادامه اظهار ميكند: آثار توليدي امروز فاقد خط مشي و روند ملودي است، در حاليكه پر از المانها و فرمولهاي موسيقايي است كه مردم آنها را دوست ندارند و فقط به درد كلاسها و دانشكدهها ميخورند. اين تازه وضع افرادي است كه در حوزه موسيقي ايراني تحصيل كردند! آنهايي كه موسيقي كلاسيك تحصيل كردند و به خارج ميروند و برميگردند، كارشان اصلا در آموزشگاهها كاربرد ندارند و چه بسا ذهن جوانان ايراني را از موسيقي معيار ايراني به سمت موسيقي فرنگي ميكشاند.
اين كارشناس موسيقي با بيان اينكه موسيقيهاي مدرن و شبهمدرن امروز كاربردي نيستند، ادامه ميدهد: جامعه امروز ايران كه از نظر اقتصادي خيلي خسته شده، دنبال موسيقياي است كه در زندگيش كاربرد داشته باشد. به نظر من نهادهاي سياستگذار و بخشهاي مميزي به جاي سختگيريهاي بيمورد بايد اتاق فكري تشكيل داده و از خرد جمعي طيفهاي مختلف بهرهبرداري كنند تا بتوانند موسيقي كاربردي را در جامعه اشاعه بدهند.
او اضافه ميكند: همانگونه كه در قبل از انقلاب كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان از جوانان نخبه موسيقي كشور بهرهبرداري درست در جهت توسعه موسيقي سالم سرمايهگذاري ميكرد كه خود من نيز سالها در حوزه هنري همين مشي را الگو قرار دادم.
مهدوي تاكيد ميكند: البته اين به اين معنا نيست كه آهنگ هاي قديمي بازخواني نشود، اما ما ميتوانيم در اين دوره نقطه عطفي ايجاد كنيم تا نسلهاي بعدي كار ما را تكرار كنند.
او درباره نوستالژي در آثار بازخواني شده اظهار مي كند: «گذشتهگرايي» يا نوستالژي در همه جوامع بوده و خواهد بود اما چرا در دهه ۹۰ كارهاي دهه شصت مانند «اندك اندك» يا «بيداد» در كنار آثار پيش از انقلاب تكرار نميشود؟ در اوايل دهه ۷۰ آلبوم «نيلوفرانه» به بازار آمد؛ دانلود آهنگ قديمي عليرضا افتخاري خواننده و عباس خوشدل آهنگساز اين آلبوم بودند. پيش از انقلاب اين قطعات توسط خوانندههاي ديگري با همين تنظيم خوانده شده بود؛ براي مردم «گذشتهگرايي» شد اما صداي مخملي آقاي افتخاري باعث شد مردم اقبال بيشتري نشان بدهد و الگو سازي شود. البته اين اثر در دهه ۶۰ و بعد از جنگ به بازار آمد؛ شايد اگر امروز منتشر ميشد، اقبال گذشته را نداشت؛ شرايط زماني خيلي مهم است.
اين نوازنده در ادامه ميگويد: حس نوستالژي هميشه با انسان است اما بازآفريني آثار گذشته توسط خوانندههاي امروز، به دليل اين موضوع نيست. در واقع اثري خلق نميشود كه در دل مردم بنشيند. آرشيو صدا و سيما بيش از چند هزار ساعت اثر دارد كه شايد تهيهكنندهها يكبار هم رغبت به پخش برخي از آنها ندارند، اما براي توليد و نگهداريشان ميلياردي هزينه ميشود.
مهدوي درباره ترانههايي كه امروز مورد استفاده قرار ميگيرند بيان ميكند: ما الان ترانهسراهاي جوان خوبي داريم؛ پيش از انقلاب نيز شخصيتهايي مانند بيژن ترقي، معيني كرمانشاهي يا نواب صفا و… را داشتيم. پس از انقلاب ترانه به نوعي ممنوعيت پيدا كرد؛ به عنوان مثال در شعر از ضمير اول شخص نميتوانستند استفاده كنند. بعد از دهه ۸۰ فضا باز و بازتر شد. متاسفانه اين فضاي باز كم كم به جايي رسيد كه ترانهها از نظر وزني مشكل ندارند و اصول شعري رعايت ميشود اما در محتوا اشكال دارند.
او اظهار ميكند: يكي از دلايل اينكه ترانههاي امروزي به دل نمينشيند براي اين است كه اهنگ قوي ندارند؛ اگر يك ترانه با موسيقي و خواننده خوب همراه شود مردم نيز از كتاب و ترانههاي آن ترانهسرا استقبال ميكنند
مهدوي همچنين با اعتقاد به اينكه «مميزي موسيقي بايد محترمانه كنار بكشد»، اظهار ميكند: هرچند كه در زمينه موسيقي ميگويند ما كارشناسي ميكنيم اما مميزي انجام ميشود. در زمينه شعر هم مميزي بايد با نگاه اصلاحگرايانه وجود داشته باشد. يعني ساختار نظاممند شعر فارسي رعايت شود و فضاي بازي براي اشعار سپيد و ترانهها ايجاد شود . از طرفي ضمن رايت چارچوب، اثر شعارگونه نباشد. يادم نميرود مرحوم افشين يدالهي شكوهها داشت از رد شدن اشعارش در اينگونه مميزيهاي ناروا.
او اضافه ميكند: صدا و سيما نيز بايد سختگيريهايش را كم كند يا از بين ببرد وگرنه مخاطب خود را از دست ميدهد. اينگونه توليد موسيقايي در صدا و سيما مناسبتي و شعار زده ميماند و همچنان حيف و ميل سرمايه ميشوند و آثار خوب را بيرحمانه به دلايل واهي رد ميكنند. شوراهاي صدا و سيما نبايد مانع ورود پديدهها و شخصيتهاي برجسته موسيقي شوند.
منبع : ايسنا
- سه شنبه ۱۴ فروردین ۹۷ ۱۸:۱۸ ۸۳ بازديد
- ۰ نظر